عجایب باستانشناسی

عجایب باستانشناسی

مدجای کلمه ایست عبری که به سربازان ومحافظان فرعون اطلاق می شده .این وبلاگ برای کمک به ارتقای فرهنگ و تاریخ جهان نگاشته شده است
عجایب باستانشناسی

عجایب باستانشناسی

مدجای کلمه ایست عبری که به سربازان ومحافظان فرعون اطلاق می شده .این وبلاگ برای کمک به ارتقای فرهنگ و تاریخ جهان نگاشته شده است

رودی از بهشت

   در مصر باستان ، رود نیل همیشه با هستی‌ و موجودیت تمدن باستانی مصر همراه بوده و زندگی‌ و تشکیل این چنین تمدن عظیمی‌ بدون موجودیت این رود غیر ممکن بوده است ، امروز در مورد ، حیات بخشیدن رود نیل به تمدن مصر باستان ، بیشتر صحبت می‌کنیم ، دوستان اگر نظری داشته و یا قصد همکاری در مورد ارسال مقاله و یا مدریت گروهی وب را دارند میتوانند در قسمت نظرات مطرح کنند .

 معراج مرجانی

  

 

کاری از لورنزو دی مارو

 

رودی از بهشت 


موقعیت جغرافیایی "مصر" ، به خصوص رود عظیم "نیل" ، بیش از هر عاملی در شکل گیری تمدن مصر موثر بوده است . از ان جا که رود نیل در واقع تنها منبع اب بوده ، زندگی در مصر به ان بستگی داشته است . مصر منطقه سبز و حاصلخیزی مثل یک بوته بزرگ گل در میان صحراست . رودی باریک به طول 1100 کیلومتر و خاک بارور دره نیل ریشه های این بوته گل را تشکیل می دادند . گل های این بوته به شکل باتلاقی مثلثی شکل و پست به نام دلتا در محل ورود نیل به دریای مدیترانه قرار داشت . " جیمز هنری بریستد " مصرشناس ، معتقد است که تبدیل سرزمینی حاصلخیزی که به وسیله رود نیل مشروب می شد به بیابان شنی برهوت بسیار ناگهانی و سریع بوده است : مثل یک چشم برهم زدن .

هر سال با فرا رسیدن بهار ، بارش باران های سنگین و ذوب برفها در سرچشمه نیل در کوههای آفریقای مرکزی باعث جریان یافتن سیلاب هایی می شود . بین ماههای ژوئیه ( تیرماه) تا اکتبر (آبان ماه) رود نیل از کناره هایش سرریز می کند و آب هستی بخشش را در صحرای تشنه توزیع می کند . با پائین رفتن سیلابها ، لایه ای از گل سیاه حاصلخیز به جا می ماند . مصریان باستان برای نیل احترام خاصی قائل بودند ، انها نیز مثل " هردوت " مورخ یونانی می دانستند که مصر خودش " عطیه نیل است ". در یک کتیبه باستانی این گفتار نمایانده شده است :

"درود بر نیل ، ان که پیش از زمین پدید آمده است ، ان که می اید تا به مردمان مصر زندگی ببخشد . رازی از جنبش ، تیرگی در میان روشنایی روز . مریدانت که کشتزارهای ان ها را آبیاری می کنی ، ستایشت می کنند . (نیل ) را "رع " ( خدای خورشید ) آفرید تا به تمام تشنگان زندگی بدهد . ان که می گذارد تا بیابان با جریانش که از بهشت نازل می شود ، سیراب شود . محبوب الهه خاک است ، مهار کننده الهه بذر است ، ان که سبب می شود کارگاههای پِتاح ( رب النوع هنرمندان و صنعتگران ) ترقی کند . الهه ماهیان ، ان که سبب می شود تا مرغان ابزی در سرچشمه رود پرواز کنند ... آن که جو و گندم می آفریند تا معابد جشن بگیرند ... وقتی سرریز می شوی ، چیزهای فراوانی به تو پیشکش می شود ، گله ها برای تو قربانی می شوند ، به تو بسیار تقدیم می شود ، پرنده ها برای تو پروار می شوند ، شیرهای بیابان برای تو به دام می افتند تا گشاده دستی و بخشش تو جبران شود . "

 

 

 

 

 

مصری های باستان برای حفظ روش کشاورزیشان به سیلاب طغیان های سالانه نیل وابسته بودند . مصریان در خاک مرطوب اطراف نیل گندم ، جو و غلات دیگر کشت می کردند . زراعت هم غذای مردم و هم غذای احشام را فراهم می کرد . مصرها در دهکده های دایمی ساکن شدند و با آجرهای ساخته شده از گل نیل و مقداری کاه خانه هایی محکم و یک طبقه بنا کردند .

نیل علاوه بر این که منبع تهیه غذا بود ، تمدن رو به رشد مصر را محافظت می کرد . در شرق و غرب بستر رود تا جایی که چشم کار می کند بیابان برهوت گسترده است . در شمال نیل ، دلتا قرار دارد که حاشیه باتلاقی ان لنگرگاه مناسبی برای کشتی ها نبود . در جنوب نیل آبشارهایی صخره ای وجود دارد که سفر به جنوب مصر را به وسیله کشتی دشوار می کرد .هر چند راهزنان بادیه نشین گاهی به دهکده های مصری حمله می کردند ، حدود طبیعی سرزمین مصر که تا حدی به وسیله رود نیل پدید آمده بود ، قرن ها فاتحان بالقوه را پشت مرزها نگه می داشت . در نتیجه ، حمله دشمنان به مصر معدود بود و مصری ها می توانستند خودشان را وقف تمدن رو به رشدشان نمایند .

نیل علاوه بر اینکه به دفع دشمنان کمک می کرد ، راه ارتباطی منحصر به فرد میان روستاها بود . دره باریک و طولانی نیل که مصر علیا نامیده می شود ، در بسیاری از قسمتها تنها بیست کیلومتر پهنا دارد . دهکده ها در طول منطقه ای طولانی از شمال تا جنوب قرار گرفته بودند . در دلتا ، یا مصر سفلی ، دهکده ها در اطراف هفت شاخه رود نیل پراکنده شده بودند . اگر چه وجود سنگ های عظیم الجثه در ابشارها مانع می شد تا دشمنان برای حمله به جنوب مصر از رودخانه استفاده کنند ، اما نیل در داخل مصر قابل کشتیرانی بود و ارتباط و حمل و نقل را بین دهکده ها آسان می کرد . رود همانند بزرگراه عریضی فرعون ها را قادر می ساخت مصر را از نظر سیاسی متحد کنند و یک تمدن مشترک پدید آورند .

اگر چه خود رود نیل قابل پیش بینی بود ، اما سیلاب های ان سال به سال فرق می کرد . اگر سطح سیلاب ها بالا بود ، هزاران نفر تلف می شدند ، خانه ها ویران می گشت و دانه ها و بذر هایی که برای کشت سال آینده انبار شده بود از بین می رفت . اگر سطح سیلاب پائین بود ، مناطق کمتری از ان بهره مند می شد و غلات کمتری کشت و درو می شد . در این سال ها نیز هزاران نفر از گرسنگی می مردند . براساس مشاهدات ادلف ارمن ، مصر شناس ، " روزهای سیلاب...روزهای اضطراب و دلواپسی بودند . "

در سالهای 5500 تا 3100 قبل از میلاد ، طی دوره پیش از سلسله ها ، زمانی که دلتا و دره نیل در سلسله اول یا خانواده فراعنه متحد نشده بودند ، مصری ها روش پیچیده ای را برای ابیاری ابداع کردند . ان ها حوضچه هایی در زمین حفر می کردند که مثل اب انبار سیلاب در ان ذخیره می شد . بعد مجراهایی می کندند و اب را از این حوضچه ها به مزارعی که از رود دور بودند ، می رساندند - مزارعی که حتی سطح بالای سیلاب ها نیز به انها نمی رسید . مصری ها خاکریز هایی می ساختند تا دیواره های حوضچه ها را تقویت کنند .

روش آبیاری مصری ها به نگهداری مداوم و مرمت حوضچه ها و مجراها نیازمند بود . با گذشت زمان مصری ها به قدری موفق بود که زارعان می توانستند در یک فصل نه تنها یک بار ، بلکه دو یا سه بار محصول درو کنند .

یک منبع مصر باستان سرزمین مصر را در یک زمان به این صورت توصیف می کند :

در مجاری ، ماهی و در دریاچه ها پرنده فراوان است . مزارع مصر به واسطه وجود رستنی ها سبز است و در سواحل ان نخل وجود دارد . انبارهای غله لبریز از گندم و جوست . سیر ، گندم ، کاهو و میوه ها برای بقا ( ادامه زندگی و سلامت ) موجود است و شراب از عسل برتر است . کسی که در این جا ساکن است ، خوشحال است زیرا زمین های پست مثل جاهای دیگر پربرکت است .


 

 

 نیل در کنار ابو سیمبل

 

تغییرات اجتماعی مصر


زراعت تغییرات عمده ای را در مصر بوجود آورد . وفور غذا افراد را از جمع آوری مداوم غذا رها ساخت و زمان را برای کسب تخصص و رشد شغل های مختلف فراهم کرد . به این ترتیب ، هنگامی که اغلب مصری ها کماکان در کشتزارها کار می کردند بعضی از انها برای مثال سفالگر شدند و کاسه ها و کوزه های رُسی تزئینی ساختند . بافندگان با استفاده از یکی دیگر از محصولات مصر ، الیاف کتانی ریسیدند و از انها پارچه های کتانی می بافتند . عده ای با کنده کاری روی سنگ مجسمه ، چاقو و دسته داس می ساختند . فلز کاران با مس اسلحه و ابزار می ساختند . حتی عده ای مس را ذوب می کردند تا در قالبگیری استفاده کنند ، اختراعی که احتمالا به همراه مهاجرانی که از خاور نزدیک به کناره های دلتا کوچ کرده بودند ، به مصر رسیده بود . این هنرمندان اولیه یا صنعتگران ماهر یک گروه اجتماعی تشکیل می دادند ، گروهی متفاوت از غالب روستانشینان که رعیت بودند و کماکان روی زمین کار می کردند .

تخصصی شدن حرفه ها منجر به پیدایش داد و ستد شد که اقتصاد مصر را دگرگون کرد و به رشد کشور کمک کرد . صنعتگران مختلف ، دیگر با زمین ارتباط مستقیم نداشتند و برای تامین غذایشان به روشی جدید نیاز داشتند . بدین ترتیب صنعتگران تولیداتشان را با محصولات کشاورزی معامله می کردند . پس از مدتی کوتاه ، داد و ستد از درون تک تک روستاها ، به داد و ستد بین دهکده های مجاور طول نیل منجر شد . دیری نگذشت که گروهی از سوداگران پدید امدند ، کسانی که اجناس مختلف را می خریدند و می فروختند . آن ها نیز در کنار صنعتگران و هنرمندان در ساختار در حال رشد جامعه جای خود را پیدا کردند . چون مصری ها نظام پولی نداشتند ، پایاپای معامله می کردند . سوداگران اجناس را با هم در رودخانه معامله می کردند یا گاهی  آن ها را با کاروان در خشکی حمل می کردند . بر اساس یکی از منابع مصر باستان ، " سوداگران که مثل زنبورها پرکار بودند ، در طول مسیر رودخانه بالا و پائین می رفتند . "


رشد حکومت مصر


پیشرفت کشاورزی یک دگرگونی مهم و حساس را در مصر باستان به وجود آورد : رشد حکومت . کشت و زرع پیشرفته جامعه را پیچیده تر کرده بود . برای آبیاری لازم بود حوضچه ها و مجاری ساخته و نگهداری شوند . بعد از سیلابهای سالانه ، زمین ها باید برای کشت تقسیم می شدند . اضافه محصول باید انبار و در زمان نیاز توزیع می شد . داد و ستد باید هدایت می شد . نزاع بر سر مالکیت زمین باید حل و فصل می گردید . به تدریج برای برنامه ریزی و جهت دار کردن این فعالیت ها حکومتی از بین قبایل موجود تشکیل شد .

اغلب مصری ها به قبیله تعلق داشتند و هر دهکده ای در یکی از چند منطقه مستقل جای می گرفت . بر هر کدام از این مناطق یک رئیس که تمام اهالی منطقه به وفاداری او اعتقاد داشتند ، حکومت می کرد . رئیس از پایتخت آن منطقه که معمولا دهکده بومی خودش بود بر منطقه حکمرانی می کرد .

در کنار مناطق قبیله ای ، در مصر در دوره پیش از سلسله ها چند شهرستان وجود داشت . هر یک از این شهرستانها شامل یک شهر وحومه آن بود و پادشاهی بر ان حکومت می کرد که در واقع همردیف رئیس منطقه قبیله ای بود . شهرستانها  نیز مثل مناطق قبیله ای بازار ، خدای محلی ، معبد و نماد قبیله حاکم یا خاندان گسترده مربوط به خود را داشتند . شهرستانها معمولا وقتی پدید می آمدند که یک شهر از دیگر شهرها قدرتمندتر و موفق تر می شد و رهبران آن منطقه نفوذ خودشان را به دهکده های مجاور گسترش می دادند .

مناطق قدرتمندتر به فتح یا جذب مناطق ضعیف تر از طریق جنگ و گاهی ازدواج ادامه می دادند تا سرانجام مصر فقط از دو سلطنت تشکیل شد : مصر سفلی که در ناحیه دلتای نیل قرار داشت و پایتخت آن بیوتو در غرب دلتا بود . و نِخِب که در محل " الکب " امروزی قرار داشت ، پایتخت مصر علیا بود که شامل سرزمینهای دره نیل می شد که از دلتا تا نخستین آبشار نیل نزدیک به آسوان در جنوب مصر گسترده بود . صدها سال این دو سلطنت در کنار هم وجود داشتند . با وحدت این دو ، عصر عظمت مصر آغاز شد . 

 

 

Write By : Meraj Marjani ( برگرفته از کتاب فراعنه مصر اثر برندا اسمیت ، ترجمه آزیتا یاسائی) 

 

 

برداشت مطالب تنها با ذکر منبع مجاز می باشد. 

لطفا مطالب را بدون ذکر منبع کپی نکنید

خشایارشا_۲

با سلام به تمامی‌ همراهان امروز قسمت پایانی از نبرد مشهور خشایارشا با یونانیان را به پایان میبرم ، نبرد خشایار شاه با اسپارتا یکی‌ از معروفترین نبردهای تاریخیست که تا کنون صورت گرفته ، این برهه از تاریخ به درستی‌ انسجام و هماهنگی‌ ارتش ایران در برابر یونان پراکنده و نا منسجم را نشان میدهد ، یونانیان همیشه خود را نماینده بلا منازع تمدن دانسته و همیشه در برابر ایرانیان موضع سختی داشته‌اند ، به طوری که بسیاری از مورخان به آتش کشیده شدن تخت جمشید توسط اسکندر را در تلافی به آتش کشیده شدن اکروپلیس توسط ایرانیان دانسته اند .

 

 دوستان میتوانند نظرات خود را در قسمت نظرات مطرح کنند  

 

معراج مرجانی 

 

 

 

 

خشایارشا 

 

اما با آن که شاه جدید از نظر نظامی شهریاری کارآمد و شایسته بود ، متکبرتر ، نسینجیده تر و تند خوتر از پدر بود . از کارهای ظاهرا تند که به خشایارها نسبت می دهند ، واکنش وی در مقابل شنیدن خبر وقوع توفانی است که پل احداث شده بر داردانل را ویران کرده بود . هردوت می نویسد :

" وقتی خبر ان فاجعه به اطلاع شاه رسید ، خشایارشا سخت بر آشفت و دستور داد سیصد تازیانه بر "هلسپونت" بکوبند . همچنین فرمان داد هلسپونت را ادب کنند و دو رشته غل و زنجیر در ان انداخته و بگویند : " ای آب روان تلخ و شور ، این مجازات ها را صاحبت که بدون هیچ گونه آسیبی نسبت به تو کارش را لنگ کردی مقرر داشته . اما به هر صورت خشایارشا از روی تو عبور خواهد کرد و از این پس احدی برای تو و به یاد تو نذر و قربانی نخواهد کرد و تو با ابی شور و گل الود دیگر شایسته قدر و احترام نخواهی بود . " علاوه بر مجازات مقرر ، دستور داد مسئولان ساختمان پل به اشد مجازات برسند و ساختن پل جدید به عده ای دیگر محول شود ."

 

 

 

 

 

برخی دانشمندان اظهار عقیده کرده اند که مجازات آبراهه ، انگیزه مذهبی داشته است ، چون بنا به باورهای کیش زرتشت آب های شور در اثر آلوده سازی " اهریمن " شور شده اند ، یا برخی دیگر این کردار شاه بزرگ را به منظور تقویت روحیه سربازان غیر ایرانی دانسته اند تا به انها نشان داده شود که پادشاه ایران حتی بر نیروهای طبیعی مانند آب و باد فرمان می راند . اما به هر حال این فرضیات نمی تواند توضیح یا توجیهی برای رفتار سنگدلانه خشایارشاه در گردن زدن سازندگانی باشد که در وقوع توفان بیگناه بوده اند  . همچنین حادثه دلخراشی که پس از بازسازی پل اتفاق افتاد قابل توضیح نیست . هنگامی که ارتش در حال ترک " سارد " به مقصد داردانل بود ، یکی از اتباع لیدیایی شاه ، مردی به نام " پیتیوس " که پنج پسرش در خدمت ارتش ایران بودند از شاه تقاضا کرد بزرگترین پسرش را از خدمت نظام معاف کند تا بتواند از کل خانواده اش سرپرستی نماید . شاه در مقابل این درخواست منطقی واکنشی سخت خشم آلود داشت .... این رفتار حاکی از ان است که خشایارشا فرمانروایی بود که بسیار کمتر از داریوش یا کوروش اهل مدارا و مهربانی بود .

 با این حال خشایارشا در زمینه لجستیک نظامی توانست از پیشینیان برجسته خود پیشی بگیرد . نیروهای تهاجمی ای که در بهار سال 480 ق.م به داردانل رسیدند تمام نیروهای پیشین را تحت الشعاع قرار دادند . شمار آنها دویست هزار پیاده و سواره نظام ، هشتصد تا هزار کشتی جنگی با حداقل 150 هزار پاروزن و ملوان ، و تعداد عظیمی نیروی پشتیبانی و افراد اردو تا حدود سیصد هزار بر آورد شده است . عظمت خطر چنین لشکری از تعداد ناچیز سپاهیان یونان آن روز معلوم می شود . حتی پر جمعیت ترین دولت - شهرها ( که آتن در راس آنها قرار داشت ) می توانستند فقط حدود یکهزار مردی رزمی فراهم کنند و اکثر آنها بیش از چند صد سرباز نداشتند . بنابراین شگفت نیست که موج بیم و هراس با مشاهده لشکر عظیم ایران که وارد اروپا می شد سراسر یونان را فرا گیرد . هردوت این ارتش بزرگ را چنین توصیف می کند :

" لشکر پیاده و سواره نظام از پل بالا که در طرف دریای سیاه ساخته شده بود گذشتند و چارپایان و گماشتگان از پل دیگر در سمت دریای اژه . ابتدا ده هزار تن ، همه با تاج گل و از دنبال ایشان انبوه سپاهیان شامل افراد ملت های گوناگون عبور کردند . تمام روز نخست صرف عبور لشکریان شد . روز دیگر نخست اسب سواران هزار نفری و سپس گروه نیزه داران با سرنیزه ها به سمت پائین عبور کردند . این عده نیز همگی تاج گل بر سر داشتند . سپس اسب های مقدس و از پی ان گردونه مقدس را عبور دادند . انگاه خشایارشا با نیزه داران و سوران خاص و بقیه لشکریان که قسمت عقب ارتش را تشکیل از انجا گذشتند . در ضمن تجهیزات دریایی نیز از ساحل شرقی به سمت مقابل انتقال یافتند ... عبور کلیه دسته ها هفت شبانه روز طول کشید .

در حین عبور ارتش انبوه خشایارشا از منطقه شمالی یونان ، بیش تر دولت - شهرهای منطقه از بیم نابودی ، بدون نبرد تسلیم می شدند . او نیز همین را انتظار داشت چون مشاوران همراهش به او می گفتند تنها نیرومندترین دولت های جنوبی یونان ، اتن و اسپارت ، ممکن است به مقاومتی برخیزند . آنها همچنین به او گفتند که عبور از ترموپیل واقع در حدود 150 کیلومتری شمال آتن ، بهترین گذرگاه کوهستانی مرکز یونان است چون همانند تنگه ای میان خشکی و دریا واقع شده و از انجا سپاهیان او به آسانی به کشتی های خود دسترسی دارند . با وجود این ، وقتی ایرانیان در ژوئیه سال 480 ق. م به این گذرگاه رسیدند دیدند که نیروی کوچکی از " هوپیلت های یونانی راه انها را مسدود کرده است .

ساخت استحکامات یونان در ترموپیل چند ماه پیش شروع شده بود ، هنگامی که یونانیان در مقابل این یورش عظیم نمایندگان 31 دولت و شهر خود را به کورنت واقع در شمال پلوپونز فرستادند و در انجا همایشی تشکیل دادند . هدف این  همایش برای این دولت ها که پیوسته با یکدیگر در حال کشمکش و جنگ بودند ، پیدا کردن راهی برای اتحاد و پذیرش یک استراتژی مشترک دفاعی بود . رهبران یونان ، از جمله برجسته ترین سیاستمدار پرتحرک آتنی " تمیستوکلس " ، می دانستند که برای مقابله با ارتش عظیم خشایارشا نیاز به نیروی زمینی بزرگی دارند ، نیروی که گرد آوردنش از دولت و شهرهای پراکنده و کوچک و متعدد اگر هم ممکن بود زمان زیادی می طلبید . بنابراین واقع بینانه تر ان بود که کوشش خود را برای نابودی نیروی دریایی ایران متمرکز کنند . آنها به درستی استدلال کردند که ارتش ایران بدون کمک و تقویت تجهیزات دریایی تا حد زیادی فلج شده از کار خواهد افتاد . بنابراین نقشه اولیه این شد که عده ای سپاهیان خشایارشا را در شما معطل کنند تا تمیستوکلس و سایر دریاسالاران یک ناوگان دریایی متحد فراهم اورند .

تصمیم بر آن شد که ترموپیل را تقویت کنند و در انجا استحکاماتی ایجاد کنند ، چرا که این گذرگاه بسیار تنگ فقط پنجاه پا عرض داشت . هردوت می گوید : " درک این نکته که ایرانیان در این گذرگاه تنگ نمی توانند از سواره نظام یا از برتری نفرات خود استفاده کنند ، یونانیان مصمم شدند که در این نقطه جلوی مهاجمان را بگیرند ."

لئونیداس ، پادشاه اسپارت مسئولیت عملیات را بر عهده گرفت و با سیصد رزمجوی برگزیده به سمت شمال حرکت کرد ، در طول راه نیز هوپیلت های سایر شهرها به این رزمجویان پیوستند ، به طوری که جمع نیروهایی که به گذرگاه رسیدند به حدود هفت هزار نفر رسید .

خشایارشاه در آغاز اطمینان داشت که نیروی عظیم او به آسانی دستجات یونانی را از گذرگاه خواهد روفت و راه مستقیم به سوی آتن باز خواهد شد . اما تسلیحات سنگین ، مهارت و شجاعت در نبرد هوپلیت ها ، مانند نبرد ماراتون ، به ان نیروی اندک یونانی قدرتی سهمگین بخشیده بود . توصیف دیودوروس از اولین روز نبرد ، کامیابی آغازین شگفت انگیز یونانیان را در مقابل نیروی کوبنده ایرانیان نشان می دهد :

 

 

 

 

 

"نبردی که در گرفت شدیدترین و سهمگین ترین نبردها بود ، چون ایرانیان ، شاهی داشتند که شاهد دلاوری ایشان بود ، و یونانیان به خاطر حفظ آزادی خود می جنگیدند ... درگیری به وضع حیرت انگیزی رسید . مردان شانه به شانه یکدیگر می جنگیدند ... ضربات در نبردی تن به تن پی درپی فرود می آمد و صفوف در ازدحام میدان نبرد به هم فشرده می شد ، تا مدتی دراز قدرت دو طرف یکسان بود . اما رفته رفته ایرانیان پایشان سست شد ، چون بسیاری از انها کشته و بسیاری نیز زخمی شده بودند ... سرانجام وقتی خشایارشا دید که سراسر گذرگاه تنگ را اجساد پوشانده است و ایرانیان توان ایستادگی در برابر یونانیان را ندارند ، افراد " هنگ جاوید " را که به شجاعت ، شهرت داشتند به میدان فرستاد اما انها نیز پس از کمی مقاومت تاب نیاوردند . سپس شب فرود آمد و درگیری قطع شد در حالی که ایرانیان بسیار و یونانیان اندکی کشته داده بودند ."

هنگامی که خشایارشا دریافت که ممکن است یونانیان بتوانند تا مدتی نامحدود تنگه را در اختیار داشته باشند و مقاومت کنند ، در پی راه حل دیگری بر آمد . طلای فراوانی به یکی از افراد خائن یونانی داد تا راه مالروی کوهستانی ناشناخته ای را به انها نشان دهد و ایرانیان بتوانند به پشت یونانیان راه یابند . وقتی لئونیداس متوجه شد که گروه عظیمی از ارتش ایران راه را از پشت بر او بسته اند ، بیش تر سربازان اتحادیه یونان را مرخص کرد که به خانه های خود بازگردند و خود با سیصد تن "اسپارتی" و حدود هزار یونانی دیگر تصمیم گرفت تا پای جان بجنگد و بمیرد . پس یونانیان که از هر سو در محاصره ایرانیان قرار گرفته بودند همگی از پای در آمدند و کشته شدند.

 

 

 

 

اکنون خشایارشا نیروهایش را بدون مقاومت به سوی جنوب می راند . در روز هفده سپتامبر ، یا همین حدود ، در سال 480 ق.م ایرانیان وارد آتن شدند و با نهایت حیرت دیدند که آتنیان شهر خود را تخلیه کرده و به جزیره سالامیس و جاهای نزدیک دیگر گریخته اند . فقط چند تن از سالمندان و گروهی از مرتجعان خرافاتی در " آکروپولیس " که واقع بر تپه مرکزی شهر بود پناه گرفته بودند و خشایارشا فرمان داد آنها را از انجا برانند . وقتی آنها نزدیک شدن ایرانیان را مشاهده کردند ، بنا به نوشته هرودوت : سخت به هراس افتادند ، بعضی ها خود را به پائین افکنده و کشته شدند و بعضی دیگر به سوی معبد خزیدند . پیشتازان لشکر ایران راست به سوی دروازه ها شتافته آنها را چهار طاق گشودند و افرادی را که به انجا پناه برده بودند امان نداند و چون کسی زنده نمانده بود بر گنجینه های معبد دست یافته و ارگ آکروپلیس را به آتش کشیدند . خشایارشا که در این هنگام صاحب اختیار تام آتن شده بود ، پیکی سوار روانه شوش ساخته و پیروزی خود را به اطلاع همه رسانید . 

 

 

Write By : Meraj Marjani
"The Persian Empire
Author : Nardo , Dan"
ترجمه مرتضی ثاقب پور

پایان

اکروپلیس اثر لئو فون کلنز

برداشت مطالب تنها با ذکر منبع مجاز می باشد. 

لطفا مطالب را بدون ذکر منبع کپی نکنید



"لینک‌های مرتبط با این موضوع را ملا حظه کنید "


خشایارشا




خشایارشا

با سلام به تمامی‌ دوستان و همراهان ، امروز در مورد جانشین داریوش بزرگ ، یعنی‌ خشایارشا ، صحبت می‌کنیم ، لشکرکشی خشایارشا به یونان یکی‌ از موضوعات مهم در تاریخ و باستانشناسی بود ه که هنوز هم موضوع بسیاری از تحقیقات در مورد تاریخ ایران را تشکیل میدهد ، دوستانی که علاقمند به ارسال مطلب ، گردآوری و یا نوشتن مقالات تاریخی‌ و باستانشناسی هستند میتوانند با من در این مورد مکاتبه کنند . علاقمندانی که مایلند در قسمت متفرقه وب نیز مطالبی ارسال کنند نیز میتواند با من در ارتباط باشند.

 

  

معراج مرجانی

 

 

  

 

داریوش به همراه پسرش خشایارشا

خشایارشا 

 

مردی که ارباب بیش تر جهان شناخته شده آن روز بود ، در شوش دوردست ، بدون آگاهی یونانیان که پیروزی خود بر داتیس و آرتافرن را جشن گرفته بودند ، در حال طرح ریزی نقشه های تازه ای علیه آنان بود هردوت می نویسد :

" وقتی که خبر نبرد " ماراتون " ( که ایرانیان از یونانیها شکست خوردند ) به داریوش ... شاهنشاه ایران رسید ، خشم او که به واسطه یورش ایونی ها به سارد بسیار شدید بود دو چندان شد و عزم و اراده اش را در لشکرکشی به یونان راسخ ساخت . پس بی درنگ مامورانی به همه نقاط قلمرو خود فرستاد و دستور داد این بار بیشتر از دفعات پیش لشکریان ، تجهیزات دریایی ، اسب ، وسایل باربری و همچنین ساز و برگ فراهم آوردند . بدین ترتیب فرمان شاهی تا اکناف امپراطوری رسید و یونان هدف لشکرکشی اعلام شد . زبده ترین نفرات برای خدمات جنگی احضار شدند و تدارکات گوناگون رفته رفته تکمیل شد و سراسر قاره آسیا سه سال تمام در تب و تاب جنگ به سر برد . "

اما مقدور نبود که داریوش بتواند انتقام خود را از آتن و ارتریا بازستاند و امپراطوری خود را تا مناطق وحشی ناشناخته اروپا گسترش دهد . او در سال 486 ق.م پس از 36 سال سلطنت بسیار پر بار در گذشت . خوشبختانه از نظر سرنوشت امپراطوری ، داریوش قبلا جانشین خود را تعیین کرده بود . او از همسر اول خود که دختر یکی از همدستانش علیه " گئومات " یا بردیای دروغین بود ، سه پسر داشت ، و از همسر دومش " آتوسا " ، دختر کوروش بزرگ که از همان زمان تبدیل به افسانه شده بود نیز دارای چهار پسر بود . از میان این دو همسر ، اتوسا نفوذ بسیار بیشتری بر شاه و دربار او داشت ، از این رو بزرگ ترین پسر وی خشایارشا به عنوان وارث تخت و تاج تعیین شد .

در یکی از لوحه هایی که در " تخت جمشید " کشف شده است نوشته شده : " داریوش را پسران دیگری بود ، اما چنان که میل اهورامزدا بود ، داریوش که پدر من بود ، پس از خویشتن مرا بزرگ ترین کرد . وقتی که پدرم از تخت رفت ( مرد ) به خواست اهورامزدا من به جای پدرم شاه شدم."

خشایارشا در آغاز علاقه چندانی به ادامه نقشه های اروپایی پدرش نشان نمی داد ، اما برخی از مشاوران شاه شروع به تاثیرگذاری بر او کردند . مثلا شوهر خواهرش مردونیه عقیده داشت که " اتنیان " نباید بی کیفر بماند و می افزود که اروپا سرزمین زیبا و دلپذیر و پربرکتی است که برای بهره برداری ایرانیان آماده است . سرانجام شاه نیز به شور آمد و به پیروانش گفت :" راهی را یافته ام که نه تنها مایه سربلندی و افتخار ایران خواهد شد بلکه سرزمین های پهناور و بسیار ثروتمند و در واقع غنی تر از وطن ما بر قلمرو این دولت افزوده خواهد شد . من با این اقدام خویش علاوه بر خشنودی خاطر ، انتقام خواهم جست . من بر داردانل پل خواهم بست و از راه اروپا تا یونان لشکر خواهم کشید و اتن را به مناسبت گستاخی که نسبت به پدرم ،و خود ما به خرج داه است گوشمالی خواهم داد . حدود امپراطوری ایران تا به جایی گسترش خواهد یافت که گنبد نیلگون حد نهایی ان خواهد بود . با دستیاری شما ، من سراسر اروپا را زیر پا خواهم گذاشت و ان قاره را به سرزمین یگانه ای مبدل خواهم ساخت تا هیچ گاه آفتاب در قلمره ما غروب نکند . " 

 

 

  

 

کتیبه سه زبانه خشایارشا در ترکیه

 این کتیبه ۲۷ سطر و ۳ ستون دارد و از چپ به راست، به سه زبان پارسی باستان، بابلی و عیلامی نوشته شده‌است.  

 

بدین سان خشایارشا سرانجام بر ان شد که برنامه نظامی پدرش تکمیل کند و یک ارتش بزرگ زمینی و دریایی علیه یونان تدارک ببیند . چنان که رویدادهای آینده نشان داد ، تلاش بزرگ و توان فرسای او عمیقا بر آینده اروپا و ایران تاثیر گذاشت . گرچه این تاثیر آن نبود که شاه بزرگ می خواست .

با وجود رویا های بزرگ خشایارشا درباره فتح اروپا ، مشکلاتی در شاهنشاهی ایران پیش آمد که او را ناچار کرد برنامه لشکرکشی به یونان را تا چند سال به تعویق اندازد . کمی پیش از مرگ داریوش ، مصر عَلَم طغیان برافراشته بود و آنچه نخست برای شاه الویت داشت بازگرداندن مجدد این منطقه ارزشمند به شاهنشاهی بود . خشایارشاه این برنامه را در سال 484 ق. م به انجام رسانید . او برای انکه نشان دهد که شاهنشاه ایران هیچ گاه چنین شورش هایی را تحمل نخواهد کرد ، بسیار از زمینهای متعلق به معابد محلی را مصادره و مقررات و کیفرهای سختی برای شورشیان و مردم محلی تعیین کرد . همچنین برادر خود " هخامنش " را که احساس می کرد می تواند به او اعتماد کند به سِمت " ساتراپ " جدید مصر گمارد .

چندی از این واقعه نگذشته بود که اقتدار دولت مرکزی دوباره به چالش فراخوانده شد و این بار بابل سر به شورش نهاد . در سال 483 ق.م شاه بزرگ در اکباتان بود که به او خبر رسید " زوپریاس " ساتراپ او در بابل را کشته اند  و مردی به نام " شاماشریبا " خود را "پادشاه بابل " اعلام کرده است . با این حال عمر این شورش بسیار کوتاه بود . خشایارشا شایسته ترین سردار خود " مکابیز " را اعزام کرد ، به سرعت شهر بابل را دوباره تسخیر و پیرو دستورات شاه مجازات های سختی را بر ان تحمیل کرد . استحکامات باشکوه بیرونی بابل تخریب شدند  ، معابد و تندیس های خدایان محلی نابود گشتند و املاک شهروندان ثروتمند مصادره شد و در اختیار ایرانیان ساکن بابل قرار گرفت .

واکنش خشایارشا در مقابل این دو شورش ، نشان داد که او فرمانده نظامی سهمگینی است ، هیچ گونه سرکشی را تحمل نمی کند و به هر تجاوزی به سرعت پاسخ می دهد . صفت برجسته دیگر او مانند پدرش شکیبایی و پشتکار در مورد تهیه مقدمات جنگ بود ، تدارکات نظامی در دست تهیه برای یورش به یونان شاهد این صفت محسوب می شد . پیش از رسیدن نیروهای ارتش ، مهندسان و کارگران به ساختن پل شناور عظیمی بر روی هلسپونت (داردانل ) پرداختند تا عبور ارتش ایران به اروپا را تسهیل کنند . بنا به گزارش هردوت :

 

  

 

 تنگه داردانل

 

"شیوه این کار چنین ...بود : کشتی های بادبانی و پارویی را به منزله پایه محکم به هم بستند - 360 کشتی در سمت دریای سیاه و 314 کشتی در طرف دیگر قرار دارند . سر کشتی ها در جهت جریان اب بود تا با تعدیل فشاری که بر کابل ها وارد می شد پل ها از دو طرف نگهداری شوند . ، برای این منظور به خصوص لنگرهای سنگین را در دو جهت بالا و پایین جریان اب انداختند . لنگرهای شرقی برای حفاظت پل در قبال بادهایی که از سمت دریای سیاه می وزید و باقی در سمت دیگر و دریای اژه ، به منظور نگاهداری در مقابل بادهای غرب و جنوب بود ... همین که کشتی ها را پر بر جا کردند کابل ها را با دستگیره های چوبی به دو ساحل بستند . جنس و ضخامت این کابل ها یکسان بود ولی رشته الیاف از ریسمان های محکم تر پاپیروس بود . سپس الوارهایی به عرض و طول پل شناور بریده از یک سو به سویی دیگر با طناب سخت بسته به قسمت بالایی بند و بست کردند . آن گاه خاک و خاشاک برای همواری بر کف آن ریخته و با افزودن لایه خاک آن را سفت و محکم کوبیدند . سرانجام در هر پهلوی پل نرده نسبتا بلندی تعبیه شد تا چارپایان در حین عبور از منظره آب نهراسند ."

دو سال پیش از ساختن پل طرحی ابتکاری و استادانه آغاز شده بود . خشایارشا برای نشان دادن دوراندیشی خود دستور داد کانالی از شبه جزیره " آتوس " واقع در شمال دریای اژه حفر شود تا امکان دیگری برای عبور سریع تر ناوگانی از جنوب کوه آتوس باشد . افزون بر این ، قصد شاه از این کار این بود که این راه آبی راه تجارت در ساتراپی یونان خویش را تسهیل کند . هردوت می نویسد : " به این نتیجه می رسم که خشایارشاه از پرداختن به ان اقدام هدف خودنمایی داشته و می خواسته است حدود قدرت خویش را نشان دهد ... زیرا هیچ مانعی وجود نداشت که کشتی ها را از طریق خشکی به طرف دیگر حمل کنند ولی با وجود این دستور کندن و پرداختن کانال را داد ، چرا که در این جا عرض دریا برای عبور دو کشتی کافی نبود . "  

 ... ادامه دارد ( قسمت اول ) 

 

Write By : Meraj Marjani
"The Persian Empire
Author : Nardo , Dan"
ترجمه مرتضی ثاقب پور

 

 

برداشت مطالب تنها با ذکر منبع مجاز می باشد. 

لطفا مطالب را بدون ذکر منبع کپی نکنید



"لینک‌های مرتبط با این موضوع را ملاحظه کنید "



خشایارشا -۲