عجایب باستانشناسی

عجایب باستانشناسی

مدجای کلمه ایست عبری که به سربازان ومحافظان فرعون اطلاق می شده .این وبلاگ برای کمک به ارتقای فرهنگ و تاریخ جهان نگاشته شده است
عجایب باستانشناسی

عجایب باستانشناسی

مدجای کلمه ایست عبری که به سربازان ومحافظان فرعون اطلاق می شده .این وبلاگ برای کمک به ارتقای فرهنگ و تاریخ جهان نگاشته شده است

آخرین سرخپوست



جنگلهای عظیم آمریکای مرکزی و جنوبی به وسعت تمدنی است که از دل آن سر بر آورده است، تا سالهای زیادی برای دانشمندان جهان این پرسش مطرح بود که ساکنان بومی سرزمین آمریکا چطور این فاصله را پیموده و به آن راه یافته اند ؟ این راز سر به مهر در بسیاری از موارد حل شده است. با ورود کریستف کلمب به آمریکا  ، بسیاری از ناشناخته ها ، مشخص شد ، ولی به دلیل پیشرفته نبودن علم بشر در آن زمان بسیاری از آنان نیزهمچنان سر به مهر مانده بود . برخورد تازه واردان بعد از دوره کریستف کلمب با ساکنان بومی منطقه همواره بیرحمانه و به دور از عطوفت بوده است  ، به طوری که باعث جدایی و دوری این قومیت ها از سفید پوستهای تازه وارد شده بود ، و بذر کینه و نفرت را در میان ساکنان بومی پراکنده بود ، سیستم برده داری سفید پوستهای مهاجم در آمریکا تا دهه ها قبل باعث آسیب به ملتهای آمریکای مرکزی و جنوبی شده بود به طوری که تا سالها قابل حل نبود ، امروزه تا حدودی این مشکلات حل شده و مردمان بومی آمریکا ، آزادانه به مراسمات و آیین های خود می پردازند ، ولی بعضی از این ناملایمات همچنان به قوت خود باقیست .مجموعه دو قسمتی " آخرین سرخپوست " در مورد تمدن سرخپوستهای آمریکا ، ما را با اداب و رسوم ، نژاد و سرگذشت داستان گونه آخرین سرخپوست بومی نژاد اصیل آمریکا آشنا می کند  ، دوستان می توانند مقالات خود را به آدرس ایمیل نویسنده ارسال کرده و در قسمت نظرات ذکر کنند تا پیگیری شود .

معراج مرجانی

Meraj marjani

Marjani.meraj@gmail.com

www.medjai.blogsky.com




دختر سرخپوست آمریکا


آخرین سرخپوست


در یکی از نیمه شبهای سال 1911 میلادی ، پارس ناگهانی و شدید سگها ، قصاب شهر کوچک اوروویل در ایالت کالیفرنیا ( امریکا ) را از خواب بیدار کرد . او ،بیرون از خانه خود هیکل انسانی را دید که از ترس به دیوار چسبیده بود و سگها در اطراف او پارس می کردند . قصاب ، چراغ را روشن کرد و با احتیاط جلو رفت ، آنچه دید یک سرخپوست لاغر اندام بود . او حالت حیوانی را داشت که به دام افتاده باشد .

قصاب با خود اندیشید که شاید یکی از همان سرخپوستهای وحشی و نیمه افسانه ای باشد که می گفتند هنوز در کوهها و جنگلها وجود دارند .

بزودی همسایه ها جمع شدند و همگی اسلحه های خود را به طرف مرد سرخپوست گرفتند تا کلانتر و افرادش برسند . سرخپوست همچنان بی حرکت به انها می نگریست ! کلانتر هم که امد ، سرخپوست مقاومتی نکرد . دستهایش را دستبند زدند و او را بردند . به این ترتیب ان سرخپوست تنها ، با گامهای لرزان قدم به دنیای متمدن نهاد . روز بعد خبر دستگیری یک „  سرخپوست وحشی „ در روزنامه ها درج شد و به گوش دو دانشمند از دانشگاه کالیفرنیا رسید : پرفسور واتر من و پرفسور کروبر ( که از چند سال پیش درباره قبایل سرخپوست و زبان و فرهنگ و سرانجام انها مطالعه می کردند . )

پرفسور واتر من بلافاصله به شهر اوروویل رفت و از کلانتر خواست که او را به ملاقات آن مرد زندانی ببرد . کلانتر توضیح داد که آن سرخپوست به ظاهر وحشی سخن گفتن نمی داند و با هر زبان و لهجه ای که خواسته اند او را به حرف بیاورند موفق نشده اند .

آنچه پرفسور واتر من در سلول زندان دید و، سرخپوستی خسته و افسرده بود که نگاه هراسان او نشان می داد از همه کس می ترسد .

واتر من ، وقتی با این مرد تنها و بی پناه روبرو شد ، شروع به گفتن کلماتی از زبان ها و لهجه های قبایل مختلف سرخپوستها کرد . ولی ، سرخپوست با بردباری به کلمات گوش داد و اثری که  بر چهره او نشان دهد چیزی از انچه که شنیده است می فهمد ، آشکار نشد .

پرفسور واتر من ، مایوس و نا امید ، می خواست از ادامه کار دست بردارد که ناگهان کلمه ای از گویش سرخپوستهای قبیله نابود شده یانا به دهانش آمد و گفت سوینی ( یعنی درخت کاج ) .ناگهان چهره مرد سرخپوست به شنیدن این کلمه روشن شد . از جا پرید و چند بار تکرار کرد : سوینی ...سوینی .

پرده از روی راز بر افتاد و معلوم شد که این موجود از باز ماندگان قبیله یانا است که پیش از آمدن سفید پوستها به آمریکا ، از اقوام بزرگ سرخپوست بودند .

واتر من ، اعتماد سرخپوست را با نرمش و مهربانی جلب کرد و او را با خود به سانفرانسیسکو برد و در اتاقی در ساختمان موزه تاریخ طبیعی این شهر جای داد و چون اسم واقعی او را نمی دانستند ، وی را " ایشی " /- که به زبان سرخپوستهای قبیله یانا یعنی " مرد " – نامیدند .

بی تردید ایشی آخرین سرخپوست واقعی آمریکا به شمار می رفت که به طور معجزه آسایی از حوادث جان سالم به در برده بود . ایشی برای مردم ان روز آمریکا منظره مردی را نشان می دا د که در عهد حجر زندگی می کرده و ناگهان از تونل زمان گذشته و به میان تمدن صنعتی و ماشینی آمریکا آمده است ! با این پندار ، آمریکاییها می خواستند از جور و ستم پدران خود درباره ساکنین اولیه آمریکا بگریزند ، همان سرخپوستهایی که در قبیله های کوچک و بزرگ در سرتاسر قاره پراکنده بودند و شیوه زندگی خاص خود را داشتند .

سرزمین کنونی آمریکا ، تا اواخر قرن پانزدهم میلادی برای مردم گیتی ناشناخته بود . البته از تاریخ قبل از ان اطلاع زیادی در دست نیست ، اما ، آثاری که از قبایل مختلف سرخپوستان به دست آمده ، گویای آن است که این سرزمین هزارها سال تاریخ دارد و تمدنهای درخشانی را به خود دیده است .




اصل و ریشه سرخپوستها اسرار آمیز است . هنوز هم به درستی و کاملا معلوم نیست که آنها از کجا امده و چگونه در قاره امریکا پراکنده شده اند .

قبایل سرخپوست ، خط نداشتند و به همین دلیل مدرک کتبی و نوشته ای از آنها در دست نیست ، هر چه هست شفاهی و سینه به سینه است .

کسانی که درباره تاریخ سرخپوستها مطالعه کرده اند می گویند که آنها مردمانی آمیخته با محیط طبیعی زندگی خود بوده و هزاران سال چنان با مهربانی با طبیعت کنار آمده بودند که گویی طبیعت جان دارد و موجودی چون خود آنهاست .

سرخپوستان را " مردا ن خو رشید " می نامند ، زیرا هیچ قومی چون آنها شیفته خورشید و عاشق تماشای نخستین شغله های آفتاب در بامدادان نبوده است .

در زندگی سرخپوستها دیوار ، نرده و حصار مفهومی نداشت . انها علاقه ای به زندگی کردن در یک جا و دامداری و کشاورزی نداشتند . سبکبار و آسوده کوچ می کردند و با تغییر فصل از یک نقطه به نقطه دیگر می رفتند .

گاو میش وحشی (بوفالو ) منبع بزرگ تامین غذای سرخپوستان بوده و پوست این حیوان برای لباس ،کفش ، رختخواب و ساختن چادرهای کوچک به کار می رفت .  زنان و کودکان سرخپوست نیز که نمی توانستند به شکار بوفالو بروند ، از رودخانه ماهی صید می کردند یا به جمغ آوری میوه های جنگلی می پرداختند .

سرخپوستها ، حتی نام خود را هم از طبیعت بر می گرفتند : عقاب بزرگ ، ابر سرخ ، ببر گوچک ، کله گاو ف گوزن پیر ، خرس جهنده ، اسب سیا ه و ... نظیر ان .

قبیله های شاین ، موهیگان ، چروکی ، آپاچی ، ناواهو از سلسله های با عظمت و معروف سرخپوستهای آمریکا بودند .

نژادشناسان معتقدند که سرخپوستهای آمریکا از نژاد چینی و مغول هستند که از راه آلاسکاه خود را به قاره آمریکا رسانیده و ابتدا در بخشهای شرقی این قاره در کرانه اقیانوس اطلس و سپس سراسر قاره امریکای مرکزی و جنوبی پخش شده اند .

عصر جدید برای سرخپوستهای قاره امریکا با ورود سفید پوستها در سالهای پایان قرن پانزدهم آغاز شد .

سرخپوستهای صلح جو که گمان داشتند میتوانند بااین مردم مهاجم گنار بیایند ، با خلوص نیت و مهربانی بسیار از میهمانان استقبال کردند .

کریستف کلمب ، مردم جدید قاره جدید را ایندیوس نامید ( بعدها این نام را ارو پاییها یی  که ا مدند ، ایندین تلفظ کردند . ) کریستف کلمب ، به پادشاه و ملکه اسپانیا نوشت : این مردم به قدری ملایم و مهربان هستند که در دنیا ملتی مهربانتر از آنها پیدا نمی شود و گر چه تقریبا لخت راه می روند ولی رفتارشان برازنده و شایسته است . "

اما ، بهایی که سرخپوستها بابت این میهمان نوازی پرداختند بسیار سنگین بود . با ورود سفید پوستها ، همه چیز نابود شد و سکوت مقدس کوهستانها و جنگلها را صدای رگبار گلوله ها و شیهه اسب ها و خشم جنگجویان در هم شکست .

پایان قسمت اول

ادامه دارد ...

Write By : Meraj Marjani

( برگرفته از کتاب کاوش در گذشته تالیف هوشنگ فتحی ) 

 

 "لینک‌های مرتبط با این موضوع را ملاحظه کنید "

 

 آخرین سرخپوست-۲

 

 

خانواده سرخپوست بومی آمریکا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد