عجایب باستانشناسی

عجایب باستانشناسی

مدجای کلمه ایست عبری که به سربازان ومحافظان فرعون اطلاق می شده .این وبلاگ برای کمک به ارتقای فرهنگ و تاریخ جهان نگاشته شده است
عجایب باستانشناسی

عجایب باستانشناسی

مدجای کلمه ایست عبری که به سربازان ومحافظان فرعون اطلاق می شده .این وبلاگ برای کمک به ارتقای فرهنگ و تاریخ جهان نگاشته شده است

شاهان و رعایا -1


شاهان و رعایا , مقاله ایست بسیار جالب و موثردر مورد زندگی اجتماعی طبقه اشراف و مردم  در دوره باستانی ایران . اگر چه اطلاعات و منابع اندکی از ان دوره موجود است ولی در این مقاله به خوبی به زندگی این طبقات اشاره شده است . این مقاله نگاهیست کاملا باستانشناسی به دوره عظمت و شکوه دوران باستان ایران .  

  معراج مرجانی    

marjani.meraj@gmail.com 

www.medjai.blogsky.com 

  

 

شاهان ، رعایا  و بردگان  : زندگی‌ در ایران آن روز 

  در زمان داریوش یکم امپراتوری ایران به اوج عظمت سیاسی و نظامی خود رسید که ویژگی‌ های آن با تغیراتی‌ اندک تا زمان سقوط آن در قرن چهارم ق .م ادامه داشت . آداب و روسوم و آیین ها اجتماعی و دینی آن نیز اساسا طی نسل های پیاپی بی‌ تغییر ماند ، به طوری که می‌توان زندگی‌ روزانه در زمان او را نماینده و الگوی فرهنگ کلی‌ ایران محسوب کرد . دانشمندان جدید پیوسته با عناصر این فرهنگ که عمدتا ایرانی‌ ولی‌ آمیخته با فرهنگ های آشوری  ،   لیدیایی ، مادی ، بابلی و غیر بوده  است روبرو  بوده  ا‌ند . شاهنشاهی ایران بیش از هر چیز مرکب بود از سرزمین ها و اقوام گوناگون که هر یک آزادانه زبان ، آداب و رسوم و مذاهب ویژه خود را داشتند . گر چه شاهان ایران تقریبا تنها نجیب زادگان ایرانی    را در مقامات ارشد ساتراپی ها   و ارتش می گماردند و  از  طریق  این   افراد اداره امپراتوری را در اختیار داشتند ، ولی‌ به طور کلی‌ به بزرگان غیر ایرانی‌ محلی ایالات نیز اجازه داده میشد که مقامها و شیوه زندگی‌ خود را داشته باشند . بدین قرار در واقع دو ایران وجود داشت : یکی‌ امپراتوری عظیم که عمدتا مرکب از فرهنگ های غیر ایرانی‌ بود و دیگری قلب امپراتوری که پارس بود و منطقه  ای کوچکتر در غرب ایران محسوب می‌ شد . در  زمان داریوش و جانشین او ، این قالب فقط   شامل فارس با کاخ های بزرگ پاسارگاد و تخت جمشید نمی‌شد بلکه ارتفاعات اطراف اکباتان و جلگه  های حاصلخیز پیرامون شوش رانیز در بر میگرفت . مدارک باستانشناختی از این ناحیه مرکزی حاکی‌ از وجود جامعه ای است که در   آن فرهنگ  های متفاوت آغازین بین النهرین و اقوام ایرانی‌ با هم جوش خورده بود . از همین روست که ایرانیان ، نظیر رومیان    ، به اسانی‌ اندیشه ها و آداب و روسوم دیگران را اخذ می کردند . 

 برای مطالعه بیشتر به قسمت ادامه مطلب مراجعه کنید ...

 

هرودوت می‌  نویسد    : “ هیچ    نژادی به اندازه ایرانیان آمادگی پذیرش شیوه های بیگانه را  ندارد . مثلا آنها لباس مادها را می‌ پوشند  چون  فکر میکنند که از  جامعه خودشان   زیباتر است و سربازانشان زره بی‌ آستین مصریان را بر  تن می‌ کنند .”نمونه  های دیگری    از   پرورش اسب در ارتفاعات  ایران و پرورش گوسفند که خاص ایرانیان چادر  نشین اولیه بود است وجود دارد . در سرزمین های پست ایران زمین را به شیوه بابلیان   قدیم شخم می زدند و   ایرانیان افکار  نظامی وسیاسی   آشوریان را   پذیرفته بودند .

متاسفانه منابع  کافی‌ درباره قلب پارس برای روشن کردن وضع جامعه  ایران وجود ندارد . اکثر گزارش های باقی‌ مانده ایرانی‌ اطلاعات اندکی‌ درباره فعالیت های فرهنگی‌ و زندگی‌ روزمره در  اختیار ما می گذارند ، اطلاعات موجود   نیز بیش تر درباره اعضای خاندان سلطنت  ، اعضای دربار و طبقات بالای جامعه است . منابع یونانی نظیر هرودوت و گزنفون  اطلاعات بیش تری به ما می‌ دهند ولی‌ آنها نیز مانند دیگر مورخان  باستانی به شرح کردار و  آیین های مردم مرفه و  قدرتمند میپردازند و  کمتر زندگی‌  مردم عادی را  توصیف می‌ کنند .

چنان که آلسندرو  بائوسانی می‌ نویسد :

وقتی‌ به تاریخ باستانی آسیا می نگریم …همیشه  اصطلاحاتی  نظیر “ قوم پارس “ماد ها “ یا  “بابلیان   “ به ذهن می‌ آید که در واقع اصطلاحاتی   قرار دادی برای توصیف چند هزار نفری هستند که طبقه حاکم  دولت های مشهور به پارس ، ماد ، بابل  و غیره را تشکیل می‌ داده ا‌ند . ما فقط با مذهب ، زبان  ، هنر ، فلسفه و آرمان  های همین چند هزار تن آشنا  هستیم.

به  راستی  در مورد زندگی‌ مردم عادی که جمعیت ایران را تشکیل می‌ دادند اطلاعات بسیار اندکی‌ در دست است و برای مثال  معلوم   نیست که آیا مردم نیز همان خدا یا خدایانی را می‌ پرستیدند که مورد پرستش شاهان بود یا نه ، یا زندگی‌ زنان عادی و رفتار با آن ها شبیه به همان رفتاری بود که با زنان ثروتمند و بزرگ زاده  انجام می‌  گرفت یا تفاوت می‌ کرد .

نردبان اجتماعی

از آن جا که اطلاعات درباره زندگی‌ ثروتمندان و معاریف  ایران کامل تر و موثق تر است بجاست که نخست به بررسی زندگی‌ طبقات بالا بپردازیم و با شاه و دربار او آغاز کنیم . داریوش و به قول یونانیان سایر  „ شاهان بزرگ  „ پادشاهانی    با قدرت مطلقه بودند که سرچشمه قانون ، شرف و احترام محسوب می‌ شدند . یگانه محدودیت برای قدرت شاه این بود که از او انتظار می‌ رفت آیین ها و آداب و رسوم  ایرانیان را رعایت  کند و پیش از تصمیم گیری های خطیر با بزرگان ایران به مشورت بپردازد . پس شگفت نیست اگر این مشاوران از بیم آن که مبادا موجب آزردگی خاطر شاه شوند به ندرت با نظرات او مخالفت می کردند .

 

 

 

شاه در دربار یا در ملا عام جامعه ای مادی به رنگ ارغوانی ، که در عهد باستان رنگ سنتی سلطنتی بود به تن می‌  کرد و این جامه با تارهای زر به  هم بافته  شده بود . شاه تاج با شکوهی بر  سر می‌ نهاد که اراسته به گوهر های درخشان بود ، همچنین گشواره های بسیار زیبا به گوش می‌ کرد و زنجیر ها و دستبند هایی‌ گرانبها به خویش می‌ آویخت و بر تختی که به زیبایی‌ اراسته  بود می‌ نشست .

تمام  رعایایی   او از جمله بزرگان و نجبای  ارشد وقتی‌ به شاه نزدیک می‌ شدند می‌ بایست در مقابل او به خاک می‌ افتادند که یونانیان به این رسم پروسکنیزیس  می‌ گفتند . توصیف زیر از گزنفون  درباره    کوکبه شاهی هنگام عزیمت کورش شکوه و جلال فراوان پادشاه ایران و دربار او را نشان می‌ دهد :

وقتی‌ دروازه های قصر  کاملا باز شد ، در سر دسته ، چهار گاو نر خاص قربانی پیش می‌ رفتند ...پس از گاوهای  نر ، اسب هایی‌ که نذر آفتاب مهرمی‌ شدند و سپس گردونه سپیدی که مال بند زرین داشت و حلقه های گلی بر آن آویزان بود و خاص زئوساهورا مزدا، و بعد از آن گردونه سفید دیگر که به مهر اختصاص داشت و مانند ارابه  قبلی‌  با گل اراسته  بودند و باز گردونه سوم که اسب های آن یراق های ارغوانی داشتند .در پی ایشان نفراتی  مجمر های بزرگی‌ پر از آتش    بر دست می‌ بردند و بالاخره خود کوروش   در گردونه اختصاصی از دروازه قصر  در آمد .با کلاه شاهی تیارا  بر سر و قبا به رنگ ارغوانی که نوار سفید بر آن دوخته شده بود و مختص شاه بود و نیم شلواری  سرخ پر رنگ  و ردأی ارغوانی و  بر دور تیارا هم سر بند ... همین که شاه ظاهر شد همه جمع به خاک افتادند . شاید بعضی‌ ها دستور این کار  را داشتند و آن رسم پا برجا شد یا آن که   مردم ازشکوه   دستگاه شاه  و دیدن سیمای زیبا و برازنده  او چنان کرده بودند ... پس از آن که  گردونه شاه به حرکت در آمد ، چهار   هزار سوار نیزه دار  از پیش و دو هزار از هر دو  سمت  گردونه راه افتادند . در عقب آنها عصاداران   سلطنتی زوبین در دست  و  سواره  حرکت کردند . سپس دویست راس  اسب  از اصطبل شاهی با دهنه های زرین و یراق های راه راه ، از دنبال نیز دو هزار نیزه دار  و بعد دسته قدیمی‌ ترین سوار ه نظام پارس شامل ده  هزار سوار در ستونی صد نفر ه پهلو به  پهلو ...

 

پایان قسمت اول  ادامه دارد ... 

Write By : Meraj Marjani  

The Persian Empire”

Author: Nardo , Don

Translator:    sagheb   far ,  Morteza

*لطفا مطالب را بدون ذکر منبع کپی نکنید *



 "لینک‌های مرتبط با این موضوع را ملاحظه کنید " 


شاهان و رعایا -2


شاهان و رعایا -3







نظرات 1 + ارسال نظر
سارا چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 12:58 ق.ظ

سلام و خسته تباشی ممنون از مطالب مفیدت ارزوم اینه کاش اون دوران اونجا بودم ....

با تشکر از نظر شما موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد