عجایب باستانشناسی

عجایب باستانشناسی

مدجای کلمه ایست عبری که به سربازان ومحافظان فرعون اطلاق می شده .این وبلاگ برای کمک به ارتقای فرهنگ و تاریخ جهان نگاشته شده است
عجایب باستانشناسی

عجایب باستانشناسی

مدجای کلمه ایست عبری که به سربازان ومحافظان فرعون اطلاق می شده .این وبلاگ برای کمک به ارتقای فرهنگ و تاریخ جهان نگاشته شده است

اکتشافات جغرافیایی _۲


"با سلام 

دریا نوردی همیشه شغلی پر مشقّت و هیجان انگیزی بود است ، عبور کشتی‌ از کنار کشورها و حاشیه شهرها, زیباییهای خاصی‌ را به دنبال دارد، خیلی‌ از کاشفان و باستانشناسان دریا نورد بوده‌اند ، و در این راستا به سفرهای فراوانی‌ به دور دنیا پرداخته‌ند. امروز دومین قسمت از اکتشافات جغرافیایی ادامه می دهیم  در قسمت اول به زندگینامه جیمز کوک بزرگترین مکتشف کشور انگلستان پرداختیم امروز با بقیه ماجرا در خدمت شما هستیم ... 

 

 

 

 

اکتشافات جغرافیایی _۲ 


سفر جیمز کوک در پایان سال آغاز شد و کوک ضمن حرکت به سوی باختر از کرانه های جزیره نقشه برداری کرد . سپس به سوی کرانه های خاوری سرزمینی که بعد ها استرالیا نام گرفت ، رفت و آنجا را نیو سوت ویلز نامید و به مالکیت سلطنت انگلستان در آورد و پس از عبور از گذرگاه تورس در 29 آوریل 1770 در خلیج باتنی پیاده شد و بعد از دوسال و 11 ماه همانند یک قهرمان ملی به انگلستان بازگشت .

جیمز کوک دستاوردهای خود را ناچیز می دانست ، ضمن نامه ای به وزارت دریا داری انگلستان نوشت : "گرچه در سفرخویش تا اندازه ای موفق بوده ام ، اما پویش قاره جنوب هنوز در پیش است و به افتخار ان چشم دوخته ام " .

از سوی دیگر دالریمپل و هوادارانش ، اکتشافات کوک را ناچیز می شمردند . اما کوک به دور از جنجالها ی دالریمپل ، خود را برای سفر دوم آماده می ساخت و بر این بود تا معمای قاره جنوب را برای همیشه حل کند .

وزارت دریا داری انگلستان پیشنهاد کوک را تصویب کرد و وی را به درجه کاپیتانی ارتقاء داد و دو کشتی یکی 462 تنی به نام " ریزولوشن " عزم " و دیگری 340 تنی به اسم " ادونچر " ماجرا " در اختیار او گذارد تا همراه با یک گروه علمی مرکب از 15 تن دانشمند و هنرمند و منشی و خدمتگزار به عملیات اکتشافی دست زند . اعضای اصلی گروه از یک نقاش جوان به نام ویلیام ویلز و ویلیام بیلی تشکیل می یافت و برای تعیین موقعیت دقیق جغرافیایی برای نخستین بار در تاریخ دریانوردی از " کرونومتر " استفاده شد .

ناوگان کوک در 13 ژوئیه 1772 از بندر پلیموت حرکت کرد و در 30 اکتبر به کیپ هورن رسید . بیماری اسکوربوت که تقریبا مغلوب گردیده بود ، جای خود را به سرمای کشنده داد و دریانوردان را با چهره ای مخوف دشمنی تازه که مخصوص نواحی قطبی بود آشنا ساخت . توده های یخ از هر سو آنها را محاصره کرده بودند . و جانشان را به سختی تهدید می کرد .  

 کوک در یادداشهای روزانه خود نوشته بود : " در ساعت 11 و ربع روز 17 ژانویه 1773 برای نخستین بار در تاریخ دریانوردی مدار جنوبگان را پشت سر گذاشتیم " .

در 8 فوریه کشتیها به دلیل مه انبوه همدیگر را گم کردند . اما کشتی کوک مسیر خود را به سوی جنوب خاوری همچنان ادامه داد . از ان جائی که توده های عظیم یخ نفوذ بیشتری امکان پذیر نمی ساخت ، از این رو کوک در 16 مارس به سوی شمال تغییر مسیر داد و پس از 117 روز دریانوردی در 26 مارس در تنگه دسکی واقع در کرانه جنوبی جزایر نیوزلند لنگر انداخت و در حالی که تمام خدمه نگران گم شدن کشتی دوم بودند چند هفته بعد کشتی دوم که ان نیز جان سالم به در برده بود ، از دور دست پیدا شد . به دستور کوک از نیوزلند به سوی خاور و سپس به سوی شمال حرکت کردند و پس از عبور از جزایر تو آمو تو ، در خلیج ماتاوای واقع در تاهیتی لنگر انداختند   و از سوی جزیره نشینان به گرمی مورد استقبال قرار گرفتند .  

 

  

 

تاهیتی

 

چندی به بررسیها ی علمی گذشت و در 17 سپتامبر با دو نفر بومی به نام اویدی و اومایی از تاهیتی حرکت کردند . کوک به سوی باختر رهسپار شد و ضمن عبور از کنار جزیره مانوا آن را به افتخار یکی از لرد های  دریا داری انگلستان هروی نامید . جزیره مزبور بخشی از مجمع الجرایری بود که بعدها " جزایر کوک " نام گرفت .در یکم اکتبر ناوگان کوک به جزیره ایوا که قبلا به وسیله تاسمان کشف و به نام میدلبرگ شناخته شده بود ، رسید . جزیره نشینان از کوک و یارانش به گرمی استقبال کردند و دختران جزیره آواز خوانان به آنها خوش آمد گفتند و نوشابه سکر آوری به نام " کاوا " به آنها دادند . روز بعد گروه کوک از جزیره تانگاتاپو که ان روزها آمستردام نام داشت عبور کردند و هدایای بسیاری چون خوک و مرغ و میوه و مقدار زیادی پر قرمز که مورد علاقه فراوان بومیان بود ، دریافت کردند .

جزیره نشینان رفتار و سلوک فریبنده ای داشتند ، از این رو جزیره انان فریندلی ( دوستانه ) نام گرفت که بعدها به تونگا معروف شد . از ان جا به سوی نیوزلند پیش راندند .

کوک به قصد پویش آبهای بین نیوزلند و کیپ هورن از کشتی دوم جدا شد و طی پیامی که برای کشتی مزبور فرستاد ، سفارش نمود که تا تلاش خود را هر چه بیشتر در جهت شناسایی و پویش نواحی سر راه به کارگیرد و از دستیابی به سرزمینهای جدید خودداری نکند . در 30 ژانویه 1774 به عرض جغرافیایی 71 درجه و ده دقیقه جنوبی وارد گردید . این محل که تا قطب جنوب فقط 2000 کیلومتر فاصله داشت ، دورترین نقطه ای بود که بشر تا ان زمان بدان پا نهاده بود . برای کوک مسلم گردیده بود که قاره ای در این منطقه وجود دارد ، به همین مناسبت در یادداشتهای روزانه خود نوشت :

" بیش از این پیشروی به سوی قطب جنوب غیر ممکن نیست اما با خطر فراوان همراه است و تمام تلاش و امید من بر آن است که تا حدی که برای انسان در شرایط من ممکن است پیشتر روم و به قطب نزدیکتر شوم "

 

 

  

 

سفر به قطب جنوب ، دومین سفر کوک

 

ناگزیر با موافقت یارانش بر آن شد تا به شمال برگردد . در دوازدهم مارس در حالی که از بیماری قلنج به شدت رنج می برد ، کنار جزیره ایستر لنگر انداختند و پا بر خشکی نهادند و پس از چند روز دوباره به تاهیتی برگشتند . در سر راه موقعیت جزایر مارکیز یعنی همان جزیره مرتفعی را  که " مندانا " کشف کرده بود ، به دقت تعیین گردید و مدت 5 روز در آنجا به سر بردند و آب کافی ذخیره نمودند .

زیبایی جزیره نشینان و روشنی پوست آنان که گاه به اروپائیان می نمود ، کوک را به شد ت تحت تاثیر قرار داد و آنان را زیباترین نژاد دریاهای جنوب نام نهاد .

در 22 آوریل ناویان به تاهیتی برگشتند . در آن هنگام تاهیتیان با هزاران جنگجو و ساز و برگ و کشتیهای جنگی خود را برای نبرد با ساکنان جزیره همسایه که موئریآ نام داشت ، آماده می کردند . کوک منتظر نتیجه جنگ نشد و در 4 ؤوئن به سوی " اسپیر یتو سانتو " حرکت کرد . سر راه در یکی از جزایر کوچک به وسیله نیزه یکی از بومیان ، زخمی شد . به همین جزیره مزبور را سویج ( درنده خو ) نامید .

کوک در نوشتهای خود نوشته است : ملانزیائیهای ملکولا ، زشت ترین آدمها هستند و نسبت بیماری میان آنها به بیشترین حد متداول می رسد ، حال انکه بومیان جزیره ارمنگا زیباترینند ولی رفتار خصمانه ای دارند . جزیره تانه مکانی است زیبا و مردم آن به زبان ملانزیائی و پلی نزیائی گفتگو می کنند ."

در 17 دسامبر به " کیپ دسی آدو " که در انتهای جنوب باختری آمریکای جنوبی قرار داشت رسیدند و ایام کریسمس را در انجا گذرانیدند و کباب غاز وحشی خوردند و شراب مادیرا نوشیدند و کلبه بومیان را از نزدیک تماشا کردند و بوی بدن آنان را که با روغن مخصوصی آغشته بود ، استشمام نمودند . . بعد از آنجا به اقیانوس اطلس وارد شدند و پس از یک سفر سه سال و 18 روزه به انگلستان بازگشتند .  یکی از ویژگیهای سفر دوم کوک ان بود که از بیماری مرگبار اسکوربوت اثری در یارانش دیده نشد ، علت آن بود که علاوه بر مصرف گوشت تازه و سبزیجات و کرفس وحشی ، توجه به نظافت و بهداشت ، پیوسته از سوی کوک تاکید می شد ، به همین مناسبت انجمن سلطنتی جغرافیدانان مدال افتخار امیزی را به کوک اعطا کرد . در آن موقع کوک 46 سا داشت و در حای که از شهرت کافی برخوردار بود ، خود را بای سفر سوم آماده می کرد . در دوازهم ژوئیه 1776 کوک برای بار سوم راهی اقیانوس اطلس شد ...  

( قسمت دوم ) ادامه دارد ...


write by : meraj marjani  "برگرفته از کتاب اکتشافات جغرافیایی" 

 

لطفا مطالب را بدون ذکر منبع کپی نکنید



"لینکهای مرتبط با این موضوع را ملاحظه کنید" 


اکتشافات جغرافیایی  ( اقیانوس آرام )_۱



اکتشافات جغرافیایی  ( اقیانوس آرام )_۳

اکتشافات جغرافیایی (اقیانوس آرام )-۱

با سلام خدمت شما دوستان امیدوارم که موفق باشید مدتی بود که امروز درباره اکتشافات جغرافیایی کاپیتان جیمز کوک یکی از بزرگترین کاشفان جهان صحبت می کنیم در ضمن عزیزانی که از مطالب استفاده می کنند گردآورنده مطالب و منابع  را فراموش نکنند .  *** ضمنا نظر فراموش نشود ***


 

 

 جیمز کوک یکی از بزرگترین کاشفان بزرگ کشور انگلستان (تاریخ نقاشی 1776 موزه انگلستان)

 

اکتشافات جغرافیایی (اقیانوس آرام )-۱ 

 جزایر ناشناخته


"کاپیتان جیمز کوک" بی گمان یکی از بزرگترین کاشفان اقیانوس آرام است . او بود که معمای  قاره جنوب را برای همیشه حل کرد و با درنوردیدن آبهای جنوبگان و نقشه برداری از کرانهای استرالیا و نیوز لند قاره جدیدی را به افتخار انگلستان کشف و فتح نمود . کوک به طور قطع ثابت کرد که بر خلاف پندار همگان ، قاره جدید تا قطب جنوب گسترش نیافته و پهناب وسیعی آن را از جنوبگان جدا ساخته است . افزون بر ان وی جزایر " سو سایتی " و " سندویچ " را کشف نمود و تقریبا تمام زوایای تاریک اقیانوس آرام را روشن ساخت .

کوک چهل ساله بود که به سفر اکتشافی آبهای جنوب رهسپار شد . وی که پسر یک کشاورز اسکاتلندی بود ، در شهر " مارتن " واقع در یورکشر به دنیا آمد و در شهر " ویتبی " بزرگ شد و در همان جا زیر نظر دریانوردی به نام جان واکر به کارآموزی پرداخت و در سال 1755 در فن دریانوردی به حد کمال رسید . کوک در جنگهای هفت ساله انگستان و فرانسه در نیروی دریایی انگلیس به خدمت مشغول شد و زیر نظر کاپیتان هیوپلیسر به آموزش نقشه برداری پرداخت و در تصرف بندرگاه لوئیزبرگ و کبک شرکت نمود و با شکیبایی تمام از رودخانه سنت لارنس نقشه برداری کرد .

کوک به دستور هیو پلیسر که به فرمانداری نیوفندلند رسیده بود ، فرماندهی کشتی کوچکی را بر عهده گرفت و در زمستان سالهای 1767 و 1768 به تنهایی به دریانوردی پرداخت و کشتیهای تحت فرماندهی خود را به سلامت به پایگاهای نخستین بازگردانید .

در سال 1768 جورج سوم پادشاه انگلستان ، طرح اکتشافی جدیدی را که بوسیله انجمن سلطنتی جغرافیدانان تهیه شده بود ، تصویب کرد . هدف از طرح مزبور عزیمت به جزیره تاهیتی و بررسی عبور سیاره زهره از برابر خورشید در سوم ژوئن 1769 بود . جزیره تاهیتی از این نظر انتخاب شده بود که مشاهده عبور زهره از مقابل خورشید در آنجا بهتر انجام می شد . نظر انجمن سلطنتی جغرافیدانان بر آن بود که الکساندر دالریمپل ، یکی از سرسخت ترین طرفداران فرضیه وجودی قاره جنوب سرپرستی گروه اعزامی را بر عهده بگیرد . معلومات دریائی دالریمپل که فقط به آبهای متعلق به کمپانی هند شرقی محدود بود ، نظرات وزارت دریانوردی انگلستان را تامین نمی کرد و سرپرستی وی را جایز نمی دانست . در این جا " هیو پلیسر " پا در میان گذاشت و " کوک " را به سمت سرپرستی معرفی نمود . پیشنهاد پلیسر پذیرفته شد و کوک را با درجه ستوانی نیروی دریایی به فرماندهی کشتی اکتشافی برگزیدند و ناو 368 تنی " ایندور " ( کوشش ) را به میل خودش در اختیار او قرار دادند . کشتی مزبور که فقط چهار سال از عمرش می گذشت ، به اندازه کافی بزرگ بود و آبخور ژرفی داشت و برای سفر از هر نظر مناسب بود . پیش بینیهای لازم برای یک سفر 18 ماهه انجام شد و هیئت اکتشافی که جمعا 94 نفر بودند و از 71 افسر و ملوان و 23 کارشناس و غیره تشکیل می شد ، تحت آموزشهای لازم قرار گرفتند . در میان گروه مزبور طبیعی دان جوان و ثروتمندی به نام جوزف بنکس وجود داشت که بعدها به سمت ریاست انجمن سلطنتی انتخاب شد . علاوه بر وی دو نفر گیاهشناس سوئدی به نام سولاندر و اسپورینگ و یک ستاره شناس انگلیسی به نام چارلز گرین نیز انها را همراهی می کردند و هنرمندی به نام فرنسیس پارکینسن نقاش نیز ماموریت داشت تا صحنه ها را با هنر خویش نقاشی کند و از یاران والیس نیز پنچ نفر در میان سرنشینان به چشم می خورد .

 

 

 

گرچه هدف رسمی کوک جزیره تاهیتی بود ، اما وی حامل دستور محرمانه ای نیز بود تا پس از مشاهده عبور زهره از مقابل خورشید ، سفر خویش را به سوی جنوب دنبال کند و نسبت به سرزمین جدید یا قاره جنوب تحقیق نماید . برای این منظور او ماموریت یافت تا خود را به کرانه های " استتن لند " و تاسمانی و نیوزلند برساند و از طریق دماغه هورن به انگلستان باز گردد .

  

کشتی ایندور به تمام ملزومات علمی روز مجهز بود ، و نوشته های والیس و کارترت و دالریمپل نیز به آن یاری می بخشید و درک و شعور و تجربیات کوک هم عامل موثری به شمار می رفت .

کشتی کوک در تاریخ 26 اوت 1768 از بندر پلیموت حرکت خود را آغاز کرد و پس از یک سفر آرام ، از مقابل کیپ هورن گذشت و در پایان ژانویه 1769 به اقیانوس آرام وارد شد . در یازدهم آوریل به جزایر تو آموتو رسید و به دنبال ان تاهیتی در افق نمایان گردید و دو روز بعد در خلیج ماتاوای لنگر انداخت .

 

 

 

جزیره نشینان تاهیتی نخست راه بدرفتاری و خشونت را پیش گرفتند ، ولی کمی بعد از در دوستی در آمدند و از کوک و یارانش به گرمی پذیرائی کردند . تاهیتی برای طبیعی دانان بهشتی به شمار می رفت و پارکینس نقاش ، از مناظر زیبا و گیاهان و جانوران بومی ان نقاشیهای جالبی تهیه کرد . کوک دستور داد که با بومیان جزیره به مهربانی و انسانیت رفتار شود و در برابر دریافت نیازمندیها ، نرخ عادلانه پرداخت کنند . دوشیزگان و بانوان بومی نیز مورد احترام قرار گیرند .

رفتار دوستانه و برقراری روابط نزدیک با جزیره نشینان ، پای بومیها را به مرور به کابینها باز کرد و به دنبال ان دزدیها شروع شد . نخست سولاندر سوئدی عینک خود را گم کرد و بعد از ان نوبت به جورابها و دمپایی کوک رسید . ناگزیر به نگهبان دستور داده شد ، به سوی دزدان و متخلفین تیر اندازی شود ، در نتیجه چند نفر کشته شدند و تنها حادثه ناگوار سفر بدین ترتیب پایان یافت .

سوم ژوئن یعنی روز عبور زهره از مقابل خورشید ، روزی کاملا آفتابی و آسمان صاف و روشن بود و عملیات نشانه روی سه بار با موفقیت انجام شد .

هفته های بعد به پویش و شناسایی جزیره و نقشه برداری کرانه ها گذشت و دو نفر از ملوانان که دو تن از دختران بومی را با خود به کوه برده بودند ، به دستور کوک کتک مفصلی زدند و مورد مواخذه قرار گرفتند . در 13 ژوئیه گروه کوک به همراه یکی از بومیان به نام توپیا ، از تاهیتی حرکت کردند تا در ضمن راه از تجربه و مترجمی وی استفاده کنند . با راهنمایی او کوک جزایر " تها " " ریتیا " و واهینی را کشف نمود و پرچم انگلستان را در ساحل جزیره ریتیا برافراشت و جزایر مزبور را مجمع الجزایر " سوسایتی " نام نهاد .

اما قسمت حساس سفر هنوز در پیش بود  

... ادامه دارد... ( قسمت اول )


write by : meraj marjani* "برگرفته از کتاب اکتشافات جغرافیایی "  

 

لطفا مطالب را بدون ذکر منبع کپی نکنید


"لینکهای مرتبط با این موضوع را ملاحظه کنید"


اکتشافات جغرافیایی (اقیانوس آرام )-۲



اکتشافات جغرافیایی  ( اقیانوس آرام )_۳







اسراری از سرزمین ایران

با سلام خدمت همراهان، دوستان اگر مایل هستند میتوانند مطلب خود را به آدرس ایمیل من ارسال کرده تا با اسم خودشان در وب قرار دهم در ضمن تمام نظرات شما در خود وب پاسخ داده میشود.  

marjani.meraj@gmail.com 

   امروز درباره تمدن ایران صحبت  می کنیم در مورد اسراری از سرزمین ایران .


 

 

اسراری از سرزمین ایران


" اهورا مزدا " خدای بزرگ است ، او است برتر و بالاتر از تمام خدایان ، او است که اب ها و زمین را آفریده و آدمیان را و آدمیان را از نیکویی لبریز کرده و در کنار آنان است . "

اهورا مزدا تنها خدای ایرانیان نیست ، داریوش همواره این را تکرار می کند . از نوشته های هردوت چنین بر می آید که ایرانیان خورشید ( میترا ) ، زمین ( زام ) ، آتش ( آتار ) ، آب ( آپام ) و باد ( واهیو ) را پرستش می کردند . در کتیبه های داریوش و دو جانشینش جزء اهورا مزدا به نام هیچ خدای دیگری اشاره نشده است . شاید در عهد هخامنشیان پرستش اهورامزدا ، مذهب رسمی کشور و ممتاز از دیگر ادیان بوده است . از از آغاز سلطنت اردشیر دوم ، اقرار به تعدد خدایان معمول می شود و اسامی انان در کنار اهورامزدا می آید : میترا خدای خورشید ( برابر با آمون خدای خورشید مصریان ) خدای عهد و پیمان و روز رستاخیز که یکی از قدیمی ترین خدایان ایرانیان باستان است ، آناهیتا ، الهه آب ها ، باروری و آفرینش .

این مذهب بدوی تعدد خدایان آریایی که در آن ، تمامی نیروهای طبیعت مورد پرستش قرار می گیرند ، نباید مصون از تاثیر خدایان ساکن فلات باشد . همانگونه که یونانیان نفوذ بومیان اولیه یونان را تحمل می کردند ، ایرانیان نیز تحت تاثیر فرهنگ عقاید ساکنان بومی محل قرار گرفتند . در ادغام و امیختگی نژادی که در حال انجام بود ، مذهب و تمدن به سرنوشتی مشابه دچار شدند .

ایرانیان ، با ریختن خون و قربانی کردن حیوانات ، به ستایش از خدای خویش می پرداختند . هرودوت شرحی مفصل از این مراسم می دهد که ریشه در گذشته های دور اقوام ایرانی دارد . هیچ گاه مراسم قربانی ، بدون حضور و دعای " مُغ ها " ( برابر با راهبان ) انجام نمی شد . مغان به احتمال فراوان " ماد " که جامعه آنان دارای پاره ای امتیازات سیاسی و به ویژه مذهبی بود . در عهد هخامنشیان مقام و منزلت آنان اهمیت زیادی داشت و به احتمال زیاد ، این طبقه را هخامنشیان از مادها به ارث برده بودند . مغ ها به منظور برگزاری مراسم قربانی ، سپاه را همراهی می کردند ، به تعبیر خواب می پرداختند و در مراسم تاجگذاری پادشاهان سهم داشتند ، مراسم در معبد پاسارگاد برگزار می شد ، وظیفه تعلیم و تربیت جوانان با انان بود و نگهبانی مقابر ( مقبره ها ) پادشاهان ، مثل مقبره داریوش را عهده دار بودند . در مورد آغاز پیدایش و مذهب آنان ، اطلاع چندانی در دست نیست ، . به این ترتیب مغ ها گروه و طبقه بندی خاص را تشکیل می دادند و در این محدوده ، مراسم ازدواج های همخون را را بر گزار می کردند . در جهانبینی انان دو اصل وجود داشت : نیک و بد مغ ها مردگانشان را در فضای باز قرار می دادند تا طعمه درندگان و پرندگان شکاری شوند ، در حالی که پارسیان مرگان خود را دفن می کردند .

مردم دارای گورستانی نزدیک تخت جمشید بودند و گروه باستانشناسی فرانسوی ، گور یکی از پادشاهان را در شوش کشف کرده بود . جسد ظاهرا متعلق به یک زن ، در تابوتی برنزی ، غرق در زیور آلات طلا و محصور در انواع و اقسام وسایل رفاه خاص مردگان ، شامل سینی های نقره ای و ظروف سنگی .

مغان وظیفه دار تهیه " هوما " نیز بودند ( برابر با مّر در مصر باستان ) مایعی سکر آور که از نوعی گیاه گرفته می شد و از ضروریات مراسم مذهبی بود . متون مکشوفه در پارسه ، درباره جزئیات و خواص این مایع توضیح داده شد ه .

ایرانیان فاقد معابد پر ازدحام و محراب های پر از مجسمه های خدایان بودند . آنان بر روی ایوان های مقدس ، سکوهایی  می ساختند و مراسم در فضای باز انجام می گردید و به دلیل آتشی که روی سکو هاروشن می کردند ، آن را اتشکده می نامیدند ، آتشی که در جایگاه های خاصی در ایوان حفظ می شد و همیشه روشن بود .   

 

 

کوروش در پاسارگاد و داریوش در نقش رستم ، اتشکده هایی به شکل برجهای بلند می ساختند . شکی نیست که مراسم مذهبی در فضای باز برگزار می شد ه ، چون تمام عبادتگاههای شناخته شده در میان دشت و به صورت مضاعف ، در فاصله کمی از معابد ساخته شده اند . گزنفون در شرح یکی از مراسم مذهبی سلطنتی به حیوانات قربانی و ارابه های خاص خدای خورشید اشاره دارد که عازم محل اجرای مراسم بودند ، مراسمی که طی ان گوشت قربانی ، باید در حضور شاه صرف می شد .

ایرانیان خدایان خویش را به تصویر نمی کشیدند ، ولی بر بالای تمام نقوش برجسته های سر در  مقابر سلطنتی هخامنشیان که شاه را در حال قربانی کردن مقابل محراب آتش مقدس نشان می دهند ، تصویر نیمتنه و نیمرخ " فره وَ هَر " بر روی دایره ای بالدار نقش شده است .دنیا به دو قسمت تقسیم شده است : اهورامزدا " ارباب دانش و خِرد " در آسمان سلطنت می کند و با " بالهایش زمین و پادشاه را در برگرفته و نگاهبان است " در عصر هخامنشیان ، دیانت تغییر شکل یافته ، مزدائیسم توسط زرتشت در سراسر امپراطوری گسترش خود را آغاز کرد . ظاهرا زرتشت ( پیامبر ایرانیان ) متولد مدی ( آذربایجان ) و زادگاه وی شهر ارومیه بوده است . وی زادگاه خویش را برای تبلیغ به سمت نواحی ایران ترک کرد و در ان جا پیروانی یافت .

به اعتقاد زرتشت دنیا بر دو اصل استوار بود : نیک و بد ، اولی از ذات ملکوتی اهورامزدا و دومی بر آمده از طینت خبیث اهریمن .

انسان باید از بی ایمانی بپرهیزد ، حتی در راه ایمان بجنگد ، باید نسبت به حیوانات مهربان باشد و از آنان مراقبت کند . یک فرمانروای خوب در اره دیانتش می جنگد ، از ملت خویش دفاع می کند بیچارگان را تغذیه و از ضعیفان حمایت می کند .

اخلاقیات دیانت زرتشت بر سه اصل استوار است " پندار نیک ، گفتار نیک ، و کردار نیک " .

 

 

 

قربانی و هرگونه نذری که با ریختن خون همراه باشد ممنوع است و چهارپایی که برای انسان کار می کند نباید قربانی شود ، مصرف هوما ، نوشیدنی سکر آور حرام و مردگان را نه می توان دفن کرد ، نه سوزاند و نه غرق کرد ، چون سه عنصر مقدس ، اتش و اب و خاک نباید آلوده شود . اجساد را باید در بالای کوه ها ، یا برج های بلند ساخته شده بدین منظور قرار داد و بعد استخوانها را در محقظه ای گذاشت و در مقابری حفر شده در صخره ها ، یا قبور ساخته شده دفن نمود . این است دیانت زرتشت .

دیانت زرتشتی امروزه محدود به اقلیت کوچکی است که به زحمت قادر به دفاع از ان است . 

 

 write by:meraj marjaniبر گرفته از کتاب تاریخ ایران نوشته دکتر رومن گیرشمن (عکس ها از علی مجد پور)  

 

*لطفا مطالب را بدون ذکر منبع کپی نکنید*