عجایب باستانشناسی

عجایب باستانشناسی

مدجای کلمه ایست عبری که به سربازان ومحافظان فرعون اطلاق می شده .این وبلاگ برای کمک به ارتقای فرهنگ و تاریخ جهان نگاشته شده است
عجایب باستانشناسی

عجایب باستانشناسی

مدجای کلمه ایست عبری که به سربازان ومحافظان فرعون اطلاق می شده .این وبلاگ برای کمک به ارتقای فرهنگ و تاریخ جهان نگاشته شده است

سرزمین جاوید _ ۲

با سلام خدمت دوستان امروز قسمت دوم ( پایانی ) سرزمین جاوید را به پایان می برم امیدوارم که استفاده کرده باشید در قسمت اول گفته شد که داریوش سیاه پوستان و ارتش خود را بسیج کرد که به جنگ کارتاژها برود و حالا قسمت دوم ... 

 

 

 

 

نقش رستم

سرزمین جاوید _ ۲ 

  آریاندس در مصر قشون فراهم می کرد و داریوش در سوریه ولیدی و بعد از دو ماه داریوش وارد مصر شد.

داریوش از مشاهده سربازان سیاه پوست که آریاندس اجیر کرده بود ابراز رضایت کرد و چون همه سیاه پوستان عریان بودند دستور داد که به سرعت برای انها لباس ضخیم و گرم فراهم نمایند و انگاه در اولین روز طغیان رودخانه نیل در شمال مصر که اولین روز امدن چلچله ها نیز می باشد و آغاز پائیز است با قشون خود براه افتاد و راهی را پیش گرفت که کمبوجیه برای جنگ با فرعون " پز آمون " پیش گرفته بود .

خانتوس مورخ لیدی می گوید که شمار سربازان داریوش در ان سفر یکصدو پنجاه هزار نفر بود و این رقم کمی اغراق امیز است . گزنفون سربازان داریوش را هنگامی که می خواستند به کارتاژ بروند یکصد هزار نوشته و تصور می شود که این رقم هم کمی اغراق آمیز باشد .

 

 

 

در هر حال یک طلایه پیشاپیش ارتش داریوش حرکت می کرد و وظیفه اش این بود که علاوه بر اکتشاف در مواضعی که برای اتراق قشون تعیین گردیده کنار دریا چاه های متعدد حفر کنند تا این که سربازان داریوش از حیث آب مرفه باشند و می دانیم که کنار دریا بعد از اینکه قدری زمین را حفر کنند به آب شیرین می رسند .

یک طلایه دیگر در جنوب ارتش داریوش حرکت می کرد تا اینکه ان قشون غافلگیر نشود و دریا سالار هیست بین  ارتش مصرو ارتش داریوش از راه دریا یک خط زنجیر دریایی به وجود آورده بود و هر قدر ارتش داریوش جلو می رفت ، ان خط زنجیر طولانی تر می شد و خط زنجیر مزبور یک شاهراه امن برای کشتی های حمل و نقل که آذوقه به ارتش داریوش می رسانیدند محبوس می گردید و کارتاژیها نمی توانستند که در ان شاهراه ، کشتی های حمل و نقل ایران را حمل کنند یا به غنیمت ببرند . روزی که ارتش داریوش از مصر حرکت کرد ، سربازان سیاه پوست ان قشون عریان بودند و نخواستند لباس بپوشند . داریوش امر کرد لباسهایی که برای سیاه پوستان فراهم شده آورده شود و بعد از پانزده روز راهپیمایی شب هوا خیلی سرد شد و سیاه پوستان عریان از سرما به لرزه در امده بودند و ان وقت به ارزش البسه جدید که داریوش برای انها فراهم کرده بود پی بردند و با رضایت خاطر لباسهای ضخیم را پوشیدند . از ان پس تا وقتی که قشون داریوش به مرز کارتاژ رسید سیاه پوستان هر روز بعد از اینکه آفتاب بالا می امد عریان می شدند و بعد از اینکه شب فرا می رسید لباس های ضخیم داریوش را می پوشیدند .

وقتی ارتش داریوش به مرز کارتاژ رسید به حساب تقویم امروزی سی و پنج روز از پائیز سال 514 قبل از میلاد گذشته بود .   

 

 

 

 

کارتاژیها در آغاز مطلع نشدند که یک ارتش به فرماندهی داریوش پادشاه ایران از مصر به راه افتاده تا این که کارتاژ را اشغال کند ، اما بعد از اینکه دریا سالار ایرانی در دریای مدیترانه یک خط زنجیر دریایی به وجود آورد که در طول آن به وسیله کشتی های حمل و نقل آذوقه به قشون ایران برساند ، کشتی های کارتاژی که در دریا حرکت می کردند فهمیدند که یک قشون در طول ساحل به سوی مغرب روان است و به زودی کشف کردند که ان ارتش برای اشغال کارتاژ راه پیمایی می کند .

کارتاژ تا ان تاریخ ارتش نداشت و فقط دارای نیروی دریایی بود و انچه سبب گردید که کارتاژ دارای ارتش شود و در اعصار بعد ، با ارتش خود به اروپا تهاجم نماید همان حمله داریوش بود که کارتاژیها را از خواب غفلت بیدار کرد .

در ان موقع کارتاژ نه ارتشی داشت نه فرصتی موجود بود که بتواند یک ارتش بسیج کند . این بود که شورای شیوخ کارتاژ تصمیم گرفت که با داریوش صلح نماید و سه نفر از شیوخ انتخاب شدند که نزد داریوش بروند و به او بگویند که کارتاژ خواهان صلح است و ان سه مرد در مرز کارتاژ به او رسیدند و درخواست صلح کردند .داریوش گفت : درخواست صلح شما به سه شرط پذیرفته می شود : اول اینکه کارتاژ خساراتی را که به اتباع ایران وارد کرده و خون بهای مقتولین و هزینه قشون کشی مرا بپردازد .

دوم اینکه نیروی دریایی کارتاژ از بین برود . و سوم اینکه فرمانفرمای ایرانی حکومت کارتاژ را در دست داشته باشد .

در عوض من به شما قول می دهم که جان و مال مردم کارتاژ در امان است و شما ازاد هستید که دین خود را بپرستید و جزء مالیات که هر سال باید بپردازید به هیچ عنوان چیزی از شما گرفته نخواهد شد .

سه نماینده مجلس شیوخ خواستند درخواست مهلت کنند تا اینکه بروند و شرایط داریوش را در مجلس شیوخ مطرح کنند ، ولی داریوش گفت من نمی توانم صبر کنم ! و عقیده دارم که درخواست مهلت شما فقط برای از بین بردن وقت به قصد فراهم کردن سرباز است و اگر شرایط مرا در همین جا نپذیرید کارتاژ را مورد تهاجم قرار خواهم داد و با شما طبق ائین جنگ رفتار خواهم کرد . ان سه نفر ناگزیر شدند که شرایط داریوش را بپذیرند و پادشاه " دو کرور" داریک " (واحد پول ) غرامت خون ایرانیان و خسارات وارده بر انان و هزینه قشون کشی را گرفت و بدین کارتاژ بدون جنگ و خونریزی جزء امپراطوری وسیع ایران شد و نیروی دریایی ان از بین رفت ولی کشتی های بازرگانی آن کماکان مشغول کار بود.

هنگامی که ارتش ایران از کارتاژ مراجعت می کرد یک کاروان مصری مورد حمله راهزنان قرار گرفت و داریوش ، راهزنان را از آریاندس فرمانفرمای مصر خواست و بعد از اینکه دستگیر شدند امر کرد که انها را شقه شقه کنند و از ان پس مجازات راهزنی در امپراطوری ایران شقه کردن بود /. (پایان ) 

Write by : meraj marjani "بر گرفته از کتاب زیبای " سرزمین جاوید " نویسندگان : دکتر رومن گیرشمن ، ماریژان موله و هرتز فلد" 

 

 

  

 

درباره نویسنده : دکتر رومن گیرشمن ، باستانشناس ، کاوشگر و تاریخنگار  فرانسوی ، در سال 1895 به دنیا آمد . تحصیلاتش را در دانشگاه سوربن ، مدرسه تحصیلات عالیه و مدرسه عالیه لووربه پایان رسانید . اولین کار تجربی او زمانی بود که همراه با یک هیئت باستانشناسی فرانسوی به " تلو " واقع در کشور عراق رفت (1930) . در سالهای بعد ، در راس هیئتی به ایران امد و به حفاریهایی در گیان ، لرستان ، اسد اباد و سیلک پرداخت . در 1935 به منظور کشفیات باستانی عازم شهر شاپور شد ، شهری که ساسانیان در قرن سوم میلادی بنیانگزاری کرده بودند . در سال 1936 به عنوان یکی از اعضای هیئت باستانشناسی فرانسوی به افغانستان رفت و در 1941 به ریاست این هیئت منسوب شد . پس از پایان جنگ جهانی دوم یک بار دیگر از سوی دولت فرانسه ماموریت یافت تا به اکتشافاتی در ایران بپردازد . وی در 1949 سفری به کوههای صعب العبور بختیاری کرد و برای اولین بار در ایران موفق به کشف غاری که مسکن انسانهای عصر نو سنگی بود گردید . گیرشمن اثار زیادی در زمینه باستانشناسی ، تاریخ ، کتیبه ها و سکه های ایرانی و افغانستان از خود به یادگار گذاشت و بارها از طرف انجمن های مختلف از او به خاطر خدمت به فرهنگها تجلیل به عمل امد .

نشسته از راست به چپ دکتر رومن گیریشمن ، تانیا گیریشمن و دکتر کانتنو 


"لینک‌های مرتبط با این موضوع را ملاحظه کنید " 


 سرزمین جاوید_۱


 

سرزمین جاوید_۱

با سلام خدمت دوستان عزیز طبق نظر سنجی که به عمل آمد تمدن ایران بیشترین امار را بدست اورد به همین مناسبت مطلب اول را از ایران برای شما در نظر گرفته ام و در نوبت بعد به ترتیب اراء مطالب ارسال می شود ... 

در ضمن نظر فراموش نشود... 

 

 

 

By:  oshin D Zakarian


سرزمین جاوید_۱ 

 از سه سال اول سلطنت داریوش علاوه بر نوشته های مورخین قدیم ، اطلاعاتی موجود است که متکی به اسناد غیر قابل تردید است و ان اسناد را خود داریوش به شکل کتیبه ، برای ما به یادگار گذارده است و بعضی از ان کتیبه ها در ایران بدست امده یا موجود است و بعضی دیگر در خارج از ایران و به خصوص در بابل کشف شده است .

کشور ایران وسیع بود ، یک قسمت کشور کنار دریای مدیترانه قرار داشت و طرف دیگرش در مرز هند  و در ان کشور پهناور تغییر دادن الفبا یک کار آسان محسوب نمی شد و داریوش هم پیوسته در مرکز کشور نبود که بتواند خود بر همه جا نظارت کند .

 

 

 

 

مثلا در همان سال 514 قبل از میلاد که داریوش تعلیمات اجباری را اعلام کرد ، مجبور شد که به سوریه برود زیرا حملات پی در پی نیروی دریایی " کارتاژ" بازرگانی ایران را در دریای مدیترانه فلج کرده بود .

کوروش و بعد از او کمبوجیه کوشیدند که ایران را در دریای مدیترانه قدرتمند کنند ، ولی " کارتاژ " نمی گذاشت که کشتی های ایرانی به آزادی در ان دریا از یک بندر به بندر دیگر بروند و داریوش در بحبوحه ساختمان ایران در فارس و تعلیمات عمومی ،  "اتوسه" را جانشین خود کرد و به سوی سوریه به راه افتاد تا این که اگر نتواند به وسیله نیروی دریایی " کارتاژ " را بر سر جای خود بنشاند ، به وسیله نیروی زمینی ان حکومت را از پای در آورد .

داریوش در جنگهای افریقایی تجربه داشت و از وضع کشورهای انجا مستحضر بود و می دانست که " کارتاژ " در مغرب لیبی قرار گرفته است . یک ارتش ایران در دوره کمبوجیه توانسته بود ارتش فرعون را در لیبی شکست دهد و فرعون را از پای در آورد و داریوش می اندیشید که اگر قشون او از همان راه برود و خود را به مغرب لیبی برساند ، خواهد توانست " کارتاژ " را ویران کند .

هنگامی که بین روم و کارتاژ خصومت و جود داشت و کارتاژیها تجارت روم را در دریای مدیترانه فلج کردند ، یک نماینده مجلس سنای روم هر روز که نطقی ایراد می کرد در پایان نطق می گفت " دیگر این که  کارتاژ باید ویران شود " دویست سال قبل از دوره زندگی ان سناتور رومی داریوش به فکر افتاده بود که کارتاژ را ویران کند .

 

  

داریوش بزرگ

 

در شهر " صور " داریوش از گزارش دریا سالار هیست راجع به ساختن کشتی ها مستحضر شد و از ساز و برگ انها اطلاع حاصل کرد و دریا سالار ایرانی گفت که وی خواهد توانست تا شش ماه دیگر با یک نیروی دریایی قوی کارتاژ را مورد تهاجم قرار دهد .

داریوش گفت شش ماه مدت طولانی است و باید زودتر کارتاژ را سرکوب کرد .

قبل از اینکه داریوش عزم کند که از راه خشکی به کارتاژ قشون بکشد یکی از سرداران ششگانه را که با او هفت نفر شدند و گوماته بت پرست را از پای در اوردند ، به اسم " آریاندس " فرمانفرمای مصر و به قول یونانیها  " ساتراب " مصر کرد و بعد از اینکه دانست نمی تواند به زودی از راه دریا به کارتاژ حمله کند به آریاندس اطلاع داد که قشون بسیج نماید و به او گفت که یک سپاه از مردان  " کوش " بسیج نماید .

داریوش در زمان کمبوجیه در مصر بسر برده بود و می دانست که سیاه پوستان سرزمین کوش واقع در جنوب مصر ، دلیر هستند و قبل از ورود کمبوجیه به مصر ، سیاه پوستان مزبور چند بار برای فرعون های مصر تولید زحمت کردند ، زیرا از جنوب به راه افتادند و شهرهای مصر وسطی و مصر شمالی را مورد حمله قرار دادند و هر کس را دیدند کشتند و هر چه توانستند بردند .

بعد از اینکه خط تصویری مصر باستان ، خوانده شد و راه استفاده از اسناد تاریخی مصر بازگردید ، دانشمندان مصر شناس در اسناد تاریخی مصری ها بارها به نام " طاعون سیاه " برخورد کردند و تصور نمودند که منظور از نویسندگان مصری از طاعون سیاه همان مرض معروف طاعون است ، تا اینکه دریافتند طاعون سیاه اصطلاعی است برای نمایاندن تهاجم سیاه پوستان جنوب مصر .

هردوت می گوید که آریاندس فرمانده مصر ، برای اطاعت از دستور داریوش سیصد کشتی به جنوب مصر فرستاد تا اینکه سیاه پوستان را اجیر کنند و انها را به شمال مصر بیاورند .

آریاندس به افسران مصری که زبان مردم کوش را می دانستند و باید با کشتی به جنوب مصر بروند گفت همین که یک عده سرباز اجیر گردید انها را با کشتی به شمال بفرستید و معطل نشوید که تمام سربازان مورد لزوم را اجیر کنید و بعد انها را به راه بیاندازید .

در حالی که افسران مصری در جنوب ان کشور سیاه پوستان را برای سربازی اجیر می کردند ، آریاندس در شمال مصر برای انها سلاح فراهم می کرد و سلاحی را که وی برای سیاه پوستان فراهم می کرد عبارت بود از تیر و کمان و نیزه و زوبین . ان می دانست که سیاه پوستان در به کار بردن ان سه نوع سلاح مهارت دارند و تیری که از کمان انها رها شود کشنده است و می توانند زوبین را طوری پرتاب نمایند که به هدف اصابت کند . به هر نسبت که سیاه پوستان از جنوب مصر به شمال می رسیدند آریاندس به وسیله افسران مصری که زبان سیاه پوستان را می دانستند انها را تحت تعلیم قرار داده و تعلیم سیاه پوستان فقط این بود که عادت کنند در واحدهای نظامی جای بگیرند وگرنه انها احتیاج به تعلیم جنگی نداشتند .

در تمام اعصار به دو منظور سرباز تعلیم جنگی داده می شد و می شود : اول اینکه بتواند به خوبی از سلاح خود استفاده نماید و دوم اینکه بتواند خستگی میدان جنگ را تحمل کند .

سربازان سیاه پوست که از طرف آریاندس اجیر می شدند ، به کار بردن تیر وکمان و زوبین را از طفولیت فرا می گرفتند و بعد از بزرگ شدن با نیزه می جنگیدند و طوری در بکار بردن ان اسلحه مهارت داشتند که سربازان عادی نمی توانستند آن سلاح ها را به کار ببرند مگر بعد از سالها تمرین کردن .

قوه تحمل خستگی انها به حدی زیاد بود که خستگی میدان جنگ در نظرشان بی اهمیت جلوه می کرد ، چون از طفولیت ، در جنگل ها برای شکار تلاش می نمودند و کف پاهای انها چون سم اسب سخت شده بود و نمی توانستند کفش بپوشند و در میدان جنگ هم با پای برهنه می جنگیدند .  

( قسمت اول) ادامه دارد ...


Write by : meraj marjani  "برگرفته از کتاب سرزمین جاوید جلد دوم نوشته گیرشمن" 

 

لطفا مطالب را بدون ذکر منبع کپی نکنید

قلمرو سلطنت داریوش 


"لینک‌های مرتبط با این موضوع را ملاحظه کنید "


سرزمین جاوید_۲

تمدن باشکوه مایا

با سلام خدمت دوستان  یکی از تمدنهای گمشده در جهان مایا می باشد به نظر بعضی از باستانشناسان مایا تمدنی بوده پیشرفته دارای تقویمی دقیق . مردم مایا دارای خط بودند به مانند مصریان باستان که به هیروگلیف مایا معروف است و از تعدادی اشکال تشکیل شده است که از ان در نوشتن حرفهای خودشان استفاده می کردند . ... تمدن باشکوه مایا  با شما صحبت می کنیم بله درباره تمدن مایا ، تمدن جنگلهای وسیع امریکای مرکزی .

 

 

 

 jjasso art  

 تیکال

تمدن باشکوه مایا

 

 در تمدن مایا دین عامل متحد کننده جامعه بود . تمام طبقات اجتماع از شاه و طبقات نخبه گرفته تا روستاییان همه اعتقادات مشترکی داشتند . بنابراین گر چه بازرگانی وسائلی برای مایاها فراهم اورد تا تمدن خود را پایه ریزی کنند ، دین پایه و اثاث واقعیشان بود . لیندا شِل و دیوید فرایدل موضوع را چنین توصیف می کند : "محور اصلی واقعیت موجود ما در مغرب زمین ، اقتصادیات است . نکات و پدیده های مهم در زندگی ما غربیان مانند یشرفت ، عدالت اجتماعی ، صلح و جنگ ، و امید و رفاه و امنیت ، همگی در قالب مادیات بیان می شوند . کشمکش و نزاع ، خواه اخلاقی و خواه جنگی بین داراها و ندارها در دنیای ما ، در عرصه زندگی عمومی ما و در افکار ما نسبت به اینده ، نفوذ کرده ان ها را تحت تاثیر قرار می دهد . مایا ها واقعیت موجود خود را بیش تر در قالب و چارچوب مذهب و اداب و رسوم تدوین کرده بودند تا مادیات . دین مایا مکان ادمی را در طبیعت ، در حرکت جهان مقدّس و در راز و رمز مرگ و زندگی ، بیان و تعیین می کرد ، همانگونه که مذهب ما نیز در شرایطی خاص چنین می کند : مانند مراسم زناشویی و تشیع جنازه . ولی نظام مذهبی انان در عین حال مسائل سیاسی ، کارکرد اقتصادی و گذران جامعه را نیز در بر می گرفت . 

  

 

 

زیبالبا دنیای زیرین

 

 

  

 

نقشه تمدن مایا مکزیک

 

" باورهای پیچیده درک دیدگاه مایاها درباره هستی ، برای ذهن مغرب زمینی دشوار است . مایاها در اساس باور داشتند که دو بُعد یا دو دنیا وجود دارد : دنیایی دیگر که مخصوص خدایان است ، و دنیای انسانها . این دو دنیا در سه حوزه ظاهر می شدند : 1 _ اسمانها یا دنیای بالایی که مسکن خدایان اسمانی بود ، 2 _ زمین یا دنیای میانی که مسکن مایا ها بود و 3_ دنیای زیرین که " زیبالبا " نیز خوانده می شد و مسکن خدایان زیرزمینی و روح انسانهای مرده بود. قلمرو اسمانی شامل سیزده طبقه بود ، قلمرو زیرزمینی نُه طبقه داشت ، فرمانروایی هر یک از طبقات بر عهده یکی از خدایان بود ، ولی خدایان دیگری نیز ساکن ان بودند . به عبارت دیگر قلمرو خدایان نیز دارای همان نظام سلسله مراتبی و درجه بندی قلمروی انسانهاست . مایا ها در مورد وضعیت زمین در جهان هستی و ارتباط خدایان با این وضعیت نیز دیدگاه پیچیده ای داشتند ، مایکل دی کو در مورد این مسئله توضیح می دهد ، مسئله ای که کارشناسان مختلف با داشتن اطلاعاتی اندک درباره اش ، نظرات گوناگون ارائه کرده اند : " با اطلاعات ناچیز و متناقضی که ما در دست داریم بسیار دشوار است که بتوان فلسفه انان را درباره نظام هستی بازسازی و بیان کرد ، ولی انها ظاهرا کره زمین را مسطّح و نه گِرد می دانستند با چهار گوشه که هر گوشه ای یکی از جهات اصلی را نمایان می کرد ، ضمنا هر یک از جهات چهار گانه رنگ ویژه ای هم برای خود داشت : رنگ سرخ برای مشرق ، رنگ سفید برای شمال ، رنگ سیاه برای مغرب ، و رنگ زرد برای جنوب ، و رنگ سبز هم برای مرکز همه انها . اسمان چند رنگ بود و از چهار سو ، توسط چهار خدا با رنگ های متناسب و شایسته انان حمایت می شد . از سوی دیگر اسمان را در ان بالا چهار درخت نگه می داشتند ، که هر کدام رنگ و جنس مختلفی داشتند و یک درخت در مرکز قرار گرفته بود که رنگ ویژه ابریشم سبز داشت . دنیای زیرین در مورد ماهیت دنیای زیرزمینی در نزد مایاها نیز دانشمندان امروزی اختلاف نظر دارند . اسپانیایی هایی که سرزمین مایا ها را تصرف کردند نوشته بودند که از دید مایا ها زندگی پس از مرگ یک دنیای زیرزمینی است که مکان های مختلفی دارد و مردگان شادمانه و خوشحال یا دردمندانه و در رنج تا ابد در ان ها ساکن می شوند . به زبان دیگر دنیای زیرین مایاها با نظرات و مفاهیم زندگی پس از مرگ در نزد مسیحیان شباهت هایی داشت ، به این ترتیب که مردمان خوب در بهشت پاداش می گیرند و بدکاران برای همیشه در دوزخ رنج و عذاب خواهند دید . به همین دلیل پاره ای از کارشناسان ظّن می برند که روایت اسپانیایی ها در این باره ، آگاهانه یا ناخوداگاهانه ، انعکاس نظر نویسندگان اروپایی است و باورهای مسیحی را در درون باورهای مایا جای داده اند . پاره ای دیگر از کارشناسان با این نظر مخالفند و میگویند گزارش اسپانیایی ها از باور مایا ها در مورد ان دنیا ، دقیقا عقاید مایا ها را منعکس می کند . در مورد جنبه های گوناگون مراسم مذهبی تدفین مردگان مایا نیز کارشناسان اختلاف نظر وجود دارد . مثلا دکتر پیتر هاریسون در جریان حفاری یکی از گورهای گورستان تیکال چیز عجیبی پیدا کرد : جالب ترین نکته در این گور مشاهده دو ظرف کاشی بزرگ بود که یکی را بر روی سر جسد و دیگری را بر کمرش نهاده بودند . کاسه ای که بر روی سرش قرار داشت محتوی استخوان های خرد شده یک زن بزرگسال بود ، در حالی که کاسه قسمت پایین ، محتوی استخوانهای کودکی زیر یک سال بود . این نکته که این افراد چه کسانی بودنده اند سئوالات زیادی را بر می انگیزد . ایا می شود گفت که انها زن و بچه اش بوده اند ، که با فشردن و له کردن انان در ظرف ، کنارش گذاشته اند که او را در گور همراهی کنند ؟ هاریسون در گورستان تیکال شاهد راز و رمزهای دیگری نیز بود . او در مورد مزار یکی از شاهان چنین می نویسد : فرمانروا پس از مرگ قطع عضو شده بود ، جمجمه و استخوانهای ران وی همراه جسد دفن نشده بودند . اکنون ما می دانیم که این قسمت های مهم بدن ، بعضی اوقات در خاکسپاری شاهان از بدن حذف می شده اند ... . این موضوعی در خور تحقیق است که چرا قسمتهای مشخصی از بدن انسان پاره ای اوقات به خاک سپرده نمی شدند . ایا این قسمت ها به هنگام زنده بودن شخص بنا به عللی قطع شده بودند ، مثلا در جنگ ؟ و یا اینکه توسط دشمنان به عنوان غنیمت جنگی برداشته شده بودند ؟ یا اینکه خانواده متوفی ان را به عنوان یادگار نزد خود نگه داشته بود ند ؟ حرمت مردگان ، یا حتی بخشی از بدن شخص مرده به اشکار توصیه شده است ، خواه از جانب دشمن خواه از جانب دوست .  

Write by : meraj marjani "بر گرفته از کتاب تمدن مایا اثر پاتریشیا د .نتزلی"   

 

لطفا مطالب وب را بدون ذکر منبع کپی نکنید

تیکال