عجایب باستانشناسی

عجایب باستانشناسی

مدجای کلمه ایست عبری که به سربازان ومحافظان فرعون اطلاق می شده .این وبلاگ برای کمک به ارتقای فرهنگ و تاریخ جهان نگاشته شده است
عجایب باستانشناسی

عجایب باستانشناسی

مدجای کلمه ایست عبری که به سربازان ومحافظان فرعون اطلاق می شده .این وبلاگ برای کمک به ارتقای فرهنگ و تاریخ جهان نگاشته شده است

دزدان مقبره_2

 

 

به اعتقاد فراعنه زندگی برای انها در دنیای دیگر بسیار راحتر بوده است و همیشه فرعون برای رسیدن به دنیای غرب و همنشینی با خدایان مصر باستان در این دنیا سخت در تلاش بوده است ، ولی حفظ اشیائ مدفون به همراه فرعون بسیار اسان نبود همواره مقبره فراعنه توسط سارقان حتی در زمان فراعنه به علت فقر اقشار جامعه مورد دستبرد قرار می گرفت . اطرافیان فرعون برای حفظ این اشیا راههای زیادی را در نظر گرفتند ولی همچنان مقبره ها در طی سالیان مورد دستبرد قرار می گرفت .مقبره توت عنخ امون حتی بعد از کشف در سالیان نزدیک به مرگ فرعون نیز مورد دستبرد قرار گرفته بود هاوارد کارتر کشف کرد که سارقان از ترس جانشان با دستاوردهای بسیار اندک مقبره فرعون را ترک کرده اند و بعد از ان دیگر مقبره کشف نشده بود .بهر حال با این همه سرقت ها برای فراعنه حفظ جسدشان بسیار مهمتر بود که باید به زندگی ابدی خود در ان جهان ادامه می داد . 

معراج مرجانی  

marjani.meraj@gmail.com 

www.medjai.blogsky.com 

  

 

دره پادشاهان - مقبره توت عنخ امون 

 

 دزدان مقبره_2


کار تحقیق از این پس به سرعت پیش رفت و سرانجام بر هر کس آشکار شد که اعضای حکومتی شهر مردگان ، از رییس گرفته تا ناقابل ترین مزدوران   ، همه و همه فاسد و رشوه خوار  بوده  ا‌ند  . غارت مقابر    از جمله مشاغلی بود که تشکیلات منظمی داشت و آنها که وظیفه حراست و نگهداری  مقابر  را بر عهده  داشتند از سایر دزدان کهنه کارتر و    تر دست تر بودند .

در آن روزگار ، تخت و تاج در اختیار چنان مردان ضعیف و نالایقی بود که برای جلوگیری از غارت مقابر  از آنها کار چندانی ساخته  نبود ، چنین به   نظر می‌ آید  که  اینها کاملا تحت نفوذ و سلطه دزدها بوده  ا‌ند  . شاهان   کاهن سلسلهٔ بیست و یکم هر دم  مجبور بودند که گاه این  و  گاه آن  مومیایی ربوده  هشده  نیاکان خود را دوباره به خاک بسپرند .یکی‌ از این پادشاهان چندان از این کار به تنگ آمد که تصمیم گرفت کار تدفین مجدد را به طور یک جا و دست جمعی‌ انجام دهد و مومیایی های دزدیده شده سیزده فرعون را با هم در  دره  گور امنحوتپ دوم دفن کرد ، در حالی‌ که چهل تن دیگر از وابستگان خاندان  سلطنتی در همان حین در مقبره ناتمام ملکه‌استمخت به خاک سپرده    شدند . این جمع در حدود سه هزار سال تمام آسوده به خواب ابدی رفتند تا این تصادف بر دیگر نام آنها را بر سر زبان ها انداخت .

 

 

مقبره تهی از گنجینه ها 

 

یک خانواده تهی دست عرب تصادفا  به مقبره  ملکه‌ استمخت که بر خلاف سایر مقابر  به جای دره مقبره های شاهان در ارتفاعی نزدیک معبد  در البحاری قرار داشت دست یافت . و اما اعضای این خانواده که به عبدالرسول مشهور بود به اندازه کافی‌ از نعمت هوش بهره داشتند   و به  خوبی‌ می‌ دانستند که سیاحان بهای خوبی‌ برای اشیا ی عتیقه می‌ پردازند .آنها فورا دریافتند که بخت و اقبال به ایشان روی آورده است . هم چنین فهمیدند که همه چیز را یک باره نمی‌ توانند بفرشند ، زیرا این کار ایجاد  سوظن می‌ کند و به ضرر آنها تمام می‌ شود . در نتیجه اشیا را به تدریج فروختند  . اما با  این تمهید  نیز نتوانستند از جلب توجه به سوی  خود  جلوگیری کنند ، زیرا اشیائی که برای فروش عرضه میداشتند چندان غیر عادی بود که اداره های مسئول حدس زدند گنجینه بزرگ تازه ای  باید کشف شده باشد . در نتیجه ، شش سال بعد خانواده عبدالرسول را به زندان انداختند . بدیهی‌ است آنها انکار کردند ،اماتحمل شکنجه کار سهلی نیست و بالاخره یکی‌ از   افراد  خانواده اقرار کرد و حاضر  شد یکی‌ از  کارمندان  اداره باستانشناسی را با خود به محل گنج ببرد .  

عبدالرسول   همراه با امیل بروگش  ، مردی  که از قاهره  فرستاده شده بود   ،و  فرد ثالثی  مخفیانه به راه  افتادند . چشم اندازی خشک و بیابانی   در برابر آنان گسترده   بود و پس از این   که مدتی‌  به رفتن ادامه دادند ، مردی که از   قاهره  آمده بود دچار تردید شد و در دل   گفت مبادا  بی‌ گدار به آب زده باشد ، اما  پس  از گذاشتن از سربالایی تندی ناگهان راه نمای او گودال تاریکی‌ را که  پیش پایشان بود نشان داد  . آیا قبر  همین  است ؟ راه نما به علامت سر تصدیق کرد هر چند باور کردن این که بقایا و استخون های فراعنه  در قعر این حفره باشد قدری دشوار بود به ظاهر  عمق گودال دوازده متر و سطح دهانه آن دو متر مربع بود – „ بروگش  تصمیم گرفت هر چه باداباد    بگوید و دل به دریا بزند   . پس طنابی را که عبدالرسول روی دهانه گودال نگاه داشته بود محکم گرفت و در  دل بروگش  خود را  مهیای دیدن هر چیز و مقابله  با  هر   اتفاقی‌ کرده بود . اما هنگامی که پس از زمین خوردن در   راه روی که تقریبا از مصالح ساختمانی مسدود بود و پیچیدن به گوشه ای  ناگهان با منظر ه ای روبرو شد ، یکه خورد . آن قدر صندوقهای محتوی مومیایی در برابر خود یافت که متحیر شد و با  هیجان و   اضطراب زیاد   به   طرف دیگر راهرو دوید . به اتاقی‌ وارد شد که در آن   تعداد  بیشتری از صندوق های   بزرگ    مطلای مومیایی به  دیوار تکیه داشت یا به  روی زمین قرار گرفته بود .

 

 

 کاوش در دره پادشاهان

 دل در بر مرد محقق اکنون بیش از هنگامی می‌ تپید که  طناب  عبدالرسول را چسبیده بود . در اینجا واقعا اجساد پادشاهی که سه هزار سال پیش فرمان رانده بودند روبروی او قرار داشت . در میان این اجساد ، مومیای  های مقتدر ترین پادشاهان تاریخ مصر و من جمله نام آورترین آنها  رامسس  دوم  ، که  می‌ بایست حضرت موسی  در  دربارش رشد کند و به   خود ببالد  ، وجود داشت . این بزرگترین کشف در   نوع خود  تا آن زمان محسوب می‌ شد .

اما بروگش چه می‌ بایست بکند ؟ چگونه میتوانست این اثار  گرانبها را بیرون بکشد . نه تنها این گود عمیق و تابوت ها سنگین بود بعد ها معلوم  شد که  وجودشانزده  مرد برای بلند کردن یکی‌ از بزرگ ترین تابوت ها ضروری استبلکه او کارگران مورد اعتمادی نیز در اختیار نداشت .اهالی آن دهکده از قرن  سیزدهم پیش از میلاد مسیح به بعد ، غارت مقابر  را شغل شاغل خود قرار داده بودند .اگر او از این مردم کمک می‌ گرفت ممکن بود که این آثار به شیوه تردستان  و چشم بندان  جلوی چشم او ناپدید شود و به چاه  ویل سرازیر گردد . اما هر چه  باداباد باید تلاش و اقدامی کرد و به همین دلیل ، روز بعد ، بروگش سی‌ صد تن از کارگران عرب را در آنجا جمع کرد .

هر چند اینها همه دزد و یغما گر بودند این بر چیزی عایدشان نشد . به نظر می‌ آمد که کارگران تحت تاثیر درامی  که خود در آن سهمی به عهده  داشتند قرار گرفته ا‌ند .سرانجام هنگامی که  بروگش با محموله حیرت انگیزی  که از فراعنه فراهم آورده بود از آن دیار بادبان کشید ، اهالی دهکده متوجه اهمیت موضوع شدند . زنان شیون کردند و مانند آنکه در عزای یکی‌ از نزدیکان و عزیزان خود نشسته باشند ، فریادهای دلخراش کشیدند ، مردان نیز فریاد می‌ زدند و تیر خالی‌ می‌  کردند .

کمی‌ پس از آن ، موضوع مومیایی سیزده تن از پادشاهان که در مقبره امنحوتپ دوم دفن شده بودند علنی شد . البته این کشف مانند کشف چهل مومیایی هیاهو به پا نکرد و موجب تحیر نشد . اما اهمیت و عظمتش  به هیچ وجه از آن یک دستکم نداشت  ، زیرا در این کشف نکته ای بود که در دیگری وجود نداشت ، چه او نخستین بار  یکی‌  از محققان فرعونی را یافته بود که در تابوت سنگی‌ خود و در مقبره خودش آرمیده بود ! و این امر چندان غیر عادی می‌ نمود که ادارات مربوط تصمیم گرفتند امنحوتپ را در همان جا که خودش خواسته بود راحت بگذارند ، زیرا احساس می‌ کردند که عدل و انصاف چنین حکم می‌  کند .اما متاسفانه بقایا ی  ثروت امنحوتپ بی‌ اندازه وسوسه انگیز و اغوا کننده بود . سه سال بعد دسته ای از دزدان   به مقبره حمله  بردند ، محافظان را گریزاندند  ، فرعون را از تابوتش بیرون کشیدند ، قفسه  سینه  او را در هم   شکستند  ، و هر چه را به چنگ آوردند به غنیمت بردند .

 

پایان  

 

Write By : Meraj Marjani

Lost Worls :  Adventure       in   Archaeology

Author : White , Anne       Terry

Translator:   Keykavos     Jahan  dari

 

*لطفا مطالب را بدون ذکر منبع کپی نکنید * 

 

 "لینک‌های مرتبط با این موضوع را ملاحظه کنید " 

 

دزدان مقبره

 

 

 

 

دزدان مقبره



یک فرعون برای ادامه حیات در جهان دیگر احتیاج مبرم به امکانات و وسایلی داشت که بتواند در آسایش کامل به زندگی خود و پیروانش سامان دهد . اینگونه وسایل شامل امکانات و وسایل زندگی ، غذا ، نوشیدنی ها ، غلامان ، ملازمان ، جواهرات و همسران فرعون می شد . اصولا فرعونها تا حد امکان از حالات طبیعی این موارد استفاده می کردند و باقی ان به صورت نقوش برجسته یا مجسمه در مقبره فرعون ترسیم و یا نهاده می شد . اعتقاد بر این بود که فرعون بعد از عروج خود با کشتی به جهان غرب به این وسایل دسترسی پیدا می کرده و آن را مورد استفاده خود و اطرافیانش قرار می داده است . اطرافیان فرعون و بالخصوص بستگان وی تا حد زیادی تلاش می کردند که مقبره خود را به مقبره فرعون نزدیکتر بنا کنند تا از شفاعت فرعون بهرمند شوند . نزدیکی مقبره اطرافیان به مقبره فرعون موهبتی بود که نصیب هر کسی نمی شد .


معراج مرجانی  

marjani.meraj@mail.com
www.medjai.blogsky.com  

 

 

دزدان مقبره 


فراعنه   و دزدان  

 

فراعنه به این نتیجه رسیده بودند که برای مصون داشتن مومیایی   هایشان یکی‌ از دو کار را باید بکنند  : یا از دفن گنجینه های  خود با جسد صرف نظر کنند یا که مقابر  خود را دور از چشم  مردم بسازند . راه اول را که مطلقا نمی‌ پسندیدند و دوست نداشتند . راه دوم مستلزم فداکاری بود اما از فرط اضطرار بدان  تن در دادند .

اشکال عمده در این بود که قربانی برای * کا *( همزاد مرده )بدون قید و شرط ضرورت داشت . بدین دلیل می‌ بایست بنای معبد آرامگاه در مرئی و منظر بماند اما خود قبر در گوشه ای از بیابان دور از چشم مردمان مخفی‌ باشد . ولی‌ این تمهید برای کا چندان مطلوب   نبود زیرا کا ناگزیر می‌ بایست هر روز راه مشکل بین قبر و معبد را برود و باز  از آن بازگردد .این فکر برای فراعنه چندان دلچسب نبود و آنها پیش از آن که این بر سنگین را به کای  خود تحمیل کنند ، مدتی‌ مدید دودل ماندند و تردید کردند .

اما چون این اقدام اساسی‌ بود و هیچ راه دیگری برای محافظت مقبره آنها از شر دزدان  وجود نداشت تن به قضا  در دادند . از این لحظه دیگر قرار شد معبد از آرامگاه جدا باشد  

 

  

قرار شد معابد  آرامگاه را در شهر مردگان ، واقع در طرف دیگر رود تب  ، یعنی‌ در طرف دیگر پایتخت بسازند ولی‌ قبر ها را به طور مخفی‌ در دره ای  لم یزرع  در شمال گورستان   حفر کنند  . هنگامی که طرح  جدید عملی‌ شد ، در حدود سال ۱۵۰۰ پیش از میلاد مسیح بود . تا پانصد سال بعد ، جسد همه فراعنه در این دره  به خاک سپرده  شد و به  همین  مناسبت این دره  به دره پادشاهانموسوم گردید .

حال دیگر  فراعنه گمان می‌ کردند که خواهند توانست در گور خود زندگی‌ راحت و درازی داشته باشند . مگر آنها مانع بزرگ و غیر قابل عبوری در راه دزدان  ایجاد نکرده بودند ؟ اما این بارنیز  اشتباه می‌ کردند زیرا حاضر نبودند به یک فداکاری واقعا بزرگ تن در بدهند . آنها نیز مانند پدرانشان قسمت اعظم دارایی و ثروت خود را با  خود به گور می‌ بردند . آیا واقعا دزدی بود که آن همه پاداش سرشار را ، به رغم صبر و شکیبایی و ابرام    خود ، برای مانعی    به این کوچکی یعنی‌ اختفای  محل قبر  از دست بگذارد و بیم بر او عارض شود ؟ دره  پادشاهان در طول پانصد سال قسمت عظیمی‌ از ثروت افسانه اسای  سی‌ فرعون را در خود جای داد . آیا چه خطر جویی  ، چه شکیبایی ، و چه  سرسختی و لجاجتی   بود که دزدان   آن را   برای دست یافتن به چنین ثروت سرشاری ناچیز نشمارند   ؟

از آن  گذشته  , پنهان نگاه داشتن محل قبر کاری عملی‌ نبود . لازم بود که بسیاری از افراد با دقت بدانند آرامگاه فرعون بعدی کجاست . قابل از همه باید از تمام کسانی‌ نام  برد  که به  نحوی از آنها در ساختن مقبره شرکت می‌ کردند .بعد نوبت به آنها  می‌رسد  که در مراسم تدفین حضور می‌ یافتند . شاید دوستان و خویشان  رازداری   کنند و چیزی بروز ندهند .اما بدون شک دادن رشو ه مختصری به کارگری که برای تحصیل  قوت  لا یموت  جان می‌ کند ، کافی‌ بود تا وسوسه در  دل   او  ایجاد کند . گاه و بی‌ گاه بعضی‌ از فراعنه تدبیر سخت و   وحشتناکی‌  می‌ اندیشیدند تا از شر کسانی‌  که از رازشان   با خبر بودند آسوده شوند . اینه نی‌ ، نخستین معمار یکی‌ از فراعنه به نام  تحوطمس اول، ضمن سرگذشت خود که بر  دیوارهای  مقبره اش  حک کرده بود  ، چنین گفته  بود  : „ در سختن مقبره اعلی حضرت  فقط او نظارت داشته ، بدون آن که چشم کسی‌ ببببیند و گوش  کسی‌ بشنود ، .“ اینه نی‌ چگونه چنین کاری کرده است ؟ مطمنا  با کشتن و از بین بردن  صدها شاهدی که تحت نظر او مقبره را بنا نهاده  ا‌ند  . اما بدیهی‌ است   که   همواره  نمی‌توانستند  بدین صورت شهود  را از بین بردارند به طور   کلی‌ باید گفت که اخبار درز می‌ کرده است .

 تا وقتی که سلطنت به دست فرمانروایان توانا و مقتدر بود ، فراعنه تا اندازه ای آسوده خاطر بودند . قبور آنان مورد احترام بود زیرا احدئ به خود اجازه نمی‌ داد خواب راحت نیاکان فرعون را مختل کند . اما  هنگامی که فرمانروایان سست و ضعیف بودند ، دیگر هیچ مقبره ای مصون و ایمن نبود . غارت مقابر  روزبه روز    رایج تر می‌ شد و دزدان  تا بدان  جا آشکارا دست برد می‌ زدند که کار به رسوایی می‌ کشید . و در این رسوایی ها کسانی‌ که حفظ و حمایت مقابر  را به عهد ه داشتند ، بیش از دیگران دست اندر کار بودند و عملیات را   هدایت می‌ کردند .

یکی‌ از  اسناد حاکی‌ است که په ورو ، رئیس شهر مردگان ، متهم به همدستی با دزدان شد . کسی‌ که او را متهم کرد شخصی بود به نام په زر  حکم شرافتمند شهر تب که از اتفاقات  و حوادث شهر مردگان سخت آزرده خاطر بود . بدیهی‌ است په ورو منکر قضایا شد . تنی چند مامور تحقیق و مطالعه شدند ولی‌ متاسفانه چند نفر از اعضای کمسیون خود با غارتگران هم دست بودند و به  همین دلیل  توانستند په وروی  سارق را تطهیر کنند . تنها نتیجه کار این شد که په زر  بی‌ چاره پاک دامن  به پیمان شکنی متهم گردید و مقصر شناخته شد اما سرانجام حقیقت آشکار گردید . هشت تن  از دزدان دستگیر شدند و زیر شکنجه به جرم خود اعتراف کردند .

اعتراف آنها چنین بود : „ تابوت هایشان را گشودیم  و پوششی  را که اجساد در آن قرار داشت باز کردیم و مومیایی مطهر پادشاه را یافتیم ، بر گردن او تعداد زیادی از حرزها و زینت های  طلا بود . ماسکی از طلا صورت او را پوشانده بود . پوشش های اجساد از داخل و خارج به آب طلا و نقره اندود  بود و نگین های بسیار پر قیمتی بر آنها دیده می‌ شد . ما طلایی‌ را که بر مومیایی مطهر این رب النوع یافتیم کندیم ، با حرزها و   زینت هایی‌ که بر گردن داشت و پوششی  که در آن آرام گرفته بود نیز همین کار را کردیم . همسر پادشاه را هم  یافتیم و هر چه را که به همراه داشت کندیم و برداشتیم  . پوشش های آنان را نیز  در اتش  سوزاندیدیم . هر چه را که در جوار  آنها یافتیم ، یعنی‌ ظروف  طلا  و نقره و مفرغ را دزدیدیم . طلایی‌ را که نزد این دو ربّ النوع یافتیم و هم چنین تعویذ ها ، زینت ها ، و پوشش ها را به هشت بخش تقسیم کردیم . „

 

پایان قسمت اول  

...ادامه دارد 

Write By : Meraj Marjani

Lost Worls :  Adventure       in   Archaeology

Author : White , Anne       Terry

Translator:   Keykavos     Jahan  dari



*لطفا مطالب را بدون ذکر منبع کپی نکنید * 

 

 "لینک‌های مرتبط با این موضوع را ملاحظه کنید " 

 

دزدان مقبره-۲

 

 

 

سفر دریایی خطرناک ستون سنگی & رامسس دوم

امروز در مورد دو مطلب صحبت می‌کنیم ، مطلب اول در مورد انتقال ستون سنگی‌ هرمی شکل کلوپاترا به انگلستان و مطلب دوم در مورد فرعون سلسله‌ نوزدهم رامسس دوم که یکی‌ از قدرتمند‌ترین فراعنه مصر باستان است صحبت می‌کنیم ، به گفت منابع تاریخی‌ خروج بنی اسرائیل در زمان این پادشاه صورت گرفته است . دوستانی که علاقه ماند به همکاری میباشند و یا نظری در مورد مطالب دارند میتوانند در قسمت نظرات مطرح کنند .


معراج مرجانی
marjani.meraj@gmail.com
www.medjai.blogsky.com



معبد لاکسور



سفر دریایی خطرناک ستون سنگی


 ستونهای هرمی شکل سنگی در مصر در اصل برای ستایش خدایان خورشید برافراشته شده اند که از زمان رومی ها به عنوان نشانه های فتح و نیروهای اسرارامیز شناخته شده است . ستونهای گرانیتی به وزن 150 تن در مقابل با اشخاصی که برای جابجایی انها کوشش می کردند مبارزه می کردند ، چنان که سر جیمز الکساندر در 1877 این موضوع را دریافت . ستون سنگی که توجه مرد انگلیسی را به خود جلب کرده بود ، سوزن کلوپاترا نام داشت و بلندی ان 68 فوت بود . نیم قرن پیش این ستون توسط محمد علی ، حکمران مصر به انگلستان هدیه شده بود .




 کوشش هایی به عمل امده برای بردن این هدیه به اسکندریه با مشکلاتی مواجه شد . آوردن ان به انگلستان نیز مسئله غرور امیزی برای الکساندر میهن پرست بود. راه حل مشکل این بود که ستون سنگی را داخل یک استوانه اهنی ضد اب قرار دهند و ان را بر روی چرخهای چوبی عظیمی به دریا بیافکندند . برای اولین بار در دریا استوانه ای به صفحات اهنی ، سکان ، عرشه اهنی و کابین مجهز شده بود این وسیله عجیب به وسیله یک کشتی بخار به نام " الگا" در 21 سپتامبر 1877 در دریا کشیده می شد . مسافرت از نوع دلخراش ان بود . طوفان باعث شد که ناخدا بطور موقت کشتی اسیب دیده را رها کند . بعد از اینکه کشتی تعمیر و اماده حرکت شد ، بنای تاریخی در 21 ژانویه 1877 وارد رودخانه تایمز شد و در کنار رودخانه برپا داشته شد . ستون سنگی تا به امروز در انجا قرار دارد و هنوز از خدایان خورشید مصریان باستان در زیر اسمان بارانی لندن استمداد می کند .


Write By: meraj marjani برگرفته از کتاب مکانهای اسرار امیز 




رامسس دوم 


جانشین ستی اول فرعونی بود بنام رامسس دوم که مدت 67 سال سلطنت کرد و در این مدت اغلب بر ضد اقوام اسیایی که زحمت مصریان را فراهم می کردند ،جنگیده و با پادشاه هاطی عهد نامه دوستی منعقد ساخت و بموجب این عهد نامه تسلط مصر در فلسطین و شمال سوریه برسمیت شناخته شد و دختر پادشاه هاطی به عقد رامسس دوم در آمد و این عهد نامه در آن زمان جنبه بین المللی داشته و بمنزله قرار داد عدم تجاوز بشمار رفته است .
 از رامسس دوم ابنیه متعددی به یادگار مانده است ، از انجمله مقبره وی در شهر طب و معبدی در شهر لوکسور و معبد دیگر در کارناک با 134 ستون سنگی و همچنین در ابوسمبل میان آبشار اول و دوم رود نیل معبد بزرگی بنا نمود و چهار مجسمه از خود را هر کدام به ارتفاع 67 فوت ( 22 متر و نیم ) به یاد گار گذارده است و بطوریکه از کتیبه های مصری و تطبیق ان با مطالب " تورات " معلوم میگردد خروج بنی اسرائیل از مصر تحت رهبری حضرت موسی در سده سیزدهم ق.م در سلطنت رامسس دوم صورت گرفته است و پس از درگذشت رامسس دوم پسر وی موسوم به " مر نپتاح " در کهولت بسلطنت رسید و با اقوام لیبی و ساکنان کناره شرقی دریای مدیترانه که در مصب رود نیل رخنه کرده بودند جنگید و پیروز گردید و اصلاحات پدر را تکمیل نمود و یک ستون سنگی بیادگار نهاد و فتوحات وی بر روی این ستون نگاشته شده و مجسمه خود و هیکل آمون خدای خود را نصب کرد و در پشت سر این مجسمه مجسمه الهه مات " همسر آمون و همچنین مجسمه خونسو " خدای ماه " ( پسر آمون و مات ) قرار گرفته است . با درگذشت این فرعون سلسله نوزدهم فراعنه مصر پایان یافته است .



Write By :Meraj Marjani ( بر گرفته از کتاب افسانه های دینی مصر باستان اثر دکتر موسی جوان )

*لطفا مطالب را بدون ذکر منبع کپی نکنید *