عجایب باستانشناسی

عجایب باستانشناسی

مدجای کلمه ایست عبری که به سربازان ومحافظان فرعون اطلاق می شده .این وبلاگ برای کمک به ارتقای فرهنگ و تاریخ جهان نگاشته شده است
عجایب باستانشناسی

عجایب باستانشناسی

مدجای کلمه ایست عبری که به سربازان ومحافظان فرعون اطلاق می شده .این وبلاگ برای کمک به ارتقای فرهنگ و تاریخ جهان نگاشته شده است

خشایارشا

با سلام به تمامی‌ دوستان و همراهان ، امروز در مورد جانشین داریوش بزرگ ، یعنی‌ خشایارشا ، صحبت می‌کنیم ، لشکرکشی خشایارشا به یونان یکی‌ از موضوعات مهم در تاریخ و باستانشناسی بود ه که هنوز هم موضوع بسیاری از تحقیقات در مورد تاریخ ایران را تشکیل میدهد ، دوستانی که علاقمند به ارسال مطلب ، گردآوری و یا نوشتن مقالات تاریخی‌ و باستانشناسی هستند میتوانند با من در این مورد مکاتبه کنند . علاقمندانی که مایلند در قسمت متفرقه وب نیز مطالبی ارسال کنند نیز میتواند با من در ارتباط باشند.

 

  

معراج مرجانی

 

 

  

 

داریوش به همراه پسرش خشایارشا

خشایارشا 

 

مردی که ارباب بیش تر جهان شناخته شده آن روز بود ، در شوش دوردست ، بدون آگاهی یونانیان که پیروزی خود بر داتیس و آرتافرن را جشن گرفته بودند ، در حال طرح ریزی نقشه های تازه ای علیه آنان بود هردوت می نویسد :

" وقتی که خبر نبرد " ماراتون " ( که ایرانیان از یونانیها شکست خوردند ) به داریوش ... شاهنشاه ایران رسید ، خشم او که به واسطه یورش ایونی ها به سارد بسیار شدید بود دو چندان شد و عزم و اراده اش را در لشکرکشی به یونان راسخ ساخت . پس بی درنگ مامورانی به همه نقاط قلمرو خود فرستاد و دستور داد این بار بیشتر از دفعات پیش لشکریان ، تجهیزات دریایی ، اسب ، وسایل باربری و همچنین ساز و برگ فراهم آوردند . بدین ترتیب فرمان شاهی تا اکناف امپراطوری رسید و یونان هدف لشکرکشی اعلام شد . زبده ترین نفرات برای خدمات جنگی احضار شدند و تدارکات گوناگون رفته رفته تکمیل شد و سراسر قاره آسیا سه سال تمام در تب و تاب جنگ به سر برد . "

اما مقدور نبود که داریوش بتواند انتقام خود را از آتن و ارتریا بازستاند و امپراطوری خود را تا مناطق وحشی ناشناخته اروپا گسترش دهد . او در سال 486 ق.م پس از 36 سال سلطنت بسیار پر بار در گذشت . خوشبختانه از نظر سرنوشت امپراطوری ، داریوش قبلا جانشین خود را تعیین کرده بود . او از همسر اول خود که دختر یکی از همدستانش علیه " گئومات " یا بردیای دروغین بود ، سه پسر داشت ، و از همسر دومش " آتوسا " ، دختر کوروش بزرگ که از همان زمان تبدیل به افسانه شده بود نیز دارای چهار پسر بود . از میان این دو همسر ، اتوسا نفوذ بسیار بیشتری بر شاه و دربار او داشت ، از این رو بزرگ ترین پسر وی خشایارشا به عنوان وارث تخت و تاج تعیین شد .

در یکی از لوحه هایی که در " تخت جمشید " کشف شده است نوشته شده : " داریوش را پسران دیگری بود ، اما چنان که میل اهورامزدا بود ، داریوش که پدر من بود ، پس از خویشتن مرا بزرگ ترین کرد . وقتی که پدرم از تخت رفت ( مرد ) به خواست اهورامزدا من به جای پدرم شاه شدم."

خشایارشا در آغاز علاقه چندانی به ادامه نقشه های اروپایی پدرش نشان نمی داد ، اما برخی از مشاوران شاه شروع به تاثیرگذاری بر او کردند . مثلا شوهر خواهرش مردونیه عقیده داشت که " اتنیان " نباید بی کیفر بماند و می افزود که اروپا سرزمین زیبا و دلپذیر و پربرکتی است که برای بهره برداری ایرانیان آماده است . سرانجام شاه نیز به شور آمد و به پیروانش گفت :" راهی را یافته ام که نه تنها مایه سربلندی و افتخار ایران خواهد شد بلکه سرزمین های پهناور و بسیار ثروتمند و در واقع غنی تر از وطن ما بر قلمرو این دولت افزوده خواهد شد . من با این اقدام خویش علاوه بر خشنودی خاطر ، انتقام خواهم جست . من بر داردانل پل خواهم بست و از راه اروپا تا یونان لشکر خواهم کشید و اتن را به مناسبت گستاخی که نسبت به پدرم ،و خود ما به خرج داه است گوشمالی خواهم داد . حدود امپراطوری ایران تا به جایی گسترش خواهد یافت که گنبد نیلگون حد نهایی ان خواهد بود . با دستیاری شما ، من سراسر اروپا را زیر پا خواهم گذاشت و ان قاره را به سرزمین یگانه ای مبدل خواهم ساخت تا هیچ گاه آفتاب در قلمره ما غروب نکند . " 

 

 

  

 

کتیبه سه زبانه خشایارشا در ترکیه

 این کتیبه ۲۷ سطر و ۳ ستون دارد و از چپ به راست، به سه زبان پارسی باستان، بابلی و عیلامی نوشته شده‌است.  

 

بدین سان خشایارشا سرانجام بر ان شد که برنامه نظامی پدرش تکمیل کند و یک ارتش بزرگ زمینی و دریایی علیه یونان تدارک ببیند . چنان که رویدادهای آینده نشان داد ، تلاش بزرگ و توان فرسای او عمیقا بر آینده اروپا و ایران تاثیر گذاشت . گرچه این تاثیر آن نبود که شاه بزرگ می خواست .

با وجود رویا های بزرگ خشایارشا درباره فتح اروپا ، مشکلاتی در شاهنشاهی ایران پیش آمد که او را ناچار کرد برنامه لشکرکشی به یونان را تا چند سال به تعویق اندازد . کمی پیش از مرگ داریوش ، مصر عَلَم طغیان برافراشته بود و آنچه نخست برای شاه الویت داشت بازگرداندن مجدد این منطقه ارزشمند به شاهنشاهی بود . خشایارشاه این برنامه را در سال 484 ق. م به انجام رسانید . او برای انکه نشان دهد که شاهنشاه ایران هیچ گاه چنین شورش هایی را تحمل نخواهد کرد ، بسیار از زمینهای متعلق به معابد محلی را مصادره و مقررات و کیفرهای سختی برای شورشیان و مردم محلی تعیین کرد . همچنین برادر خود " هخامنش " را که احساس می کرد می تواند به او اعتماد کند به سِمت " ساتراپ " جدید مصر گمارد .

چندی از این واقعه نگذشته بود که اقتدار دولت مرکزی دوباره به چالش فراخوانده شد و این بار بابل سر به شورش نهاد . در سال 483 ق.م شاه بزرگ در اکباتان بود که به او خبر رسید " زوپریاس " ساتراپ او در بابل را کشته اند  و مردی به نام " شاماشریبا " خود را "پادشاه بابل " اعلام کرده است . با این حال عمر این شورش بسیار کوتاه بود . خشایارشا شایسته ترین سردار خود " مکابیز " را اعزام کرد ، به سرعت شهر بابل را دوباره تسخیر و پیرو دستورات شاه مجازات های سختی را بر ان تحمیل کرد . استحکامات باشکوه بیرونی بابل تخریب شدند  ، معابد و تندیس های خدایان محلی نابود گشتند و املاک شهروندان ثروتمند مصادره شد و در اختیار ایرانیان ساکن بابل قرار گرفت .

واکنش خشایارشا در مقابل این دو شورش ، نشان داد که او فرمانده نظامی سهمگینی است ، هیچ گونه سرکشی را تحمل نمی کند و به هر تجاوزی به سرعت پاسخ می دهد . صفت برجسته دیگر او مانند پدرش شکیبایی و پشتکار در مورد تهیه مقدمات جنگ بود ، تدارکات نظامی در دست تهیه برای یورش به یونان شاهد این صفت محسوب می شد . پیش از رسیدن نیروهای ارتش ، مهندسان و کارگران به ساختن پل شناور عظیمی بر روی هلسپونت (داردانل ) پرداختند تا عبور ارتش ایران به اروپا را تسهیل کنند . بنا به گزارش هردوت :

 

  

 

 تنگه داردانل

 

"شیوه این کار چنین ...بود : کشتی های بادبانی و پارویی را به منزله پایه محکم به هم بستند - 360 کشتی در سمت دریای سیاه و 314 کشتی در طرف دیگر قرار دارند . سر کشتی ها در جهت جریان اب بود تا با تعدیل فشاری که بر کابل ها وارد می شد پل ها از دو طرف نگهداری شوند . ، برای این منظور به خصوص لنگرهای سنگین را در دو جهت بالا و پایین جریان اب انداختند . لنگرهای شرقی برای حفاظت پل در قبال بادهایی که از سمت دریای سیاه می وزید و باقی در سمت دیگر و دریای اژه ، به منظور نگاهداری در مقابل بادهای غرب و جنوب بود ... همین که کشتی ها را پر بر جا کردند کابل ها را با دستگیره های چوبی به دو ساحل بستند . جنس و ضخامت این کابل ها یکسان بود ولی رشته الیاف از ریسمان های محکم تر پاپیروس بود . سپس الوارهایی به عرض و طول پل شناور بریده از یک سو به سویی دیگر با طناب سخت بسته به قسمت بالایی بند و بست کردند . آن گاه خاک و خاشاک برای همواری بر کف آن ریخته و با افزودن لایه خاک آن را سفت و محکم کوبیدند . سرانجام در هر پهلوی پل نرده نسبتا بلندی تعبیه شد تا چارپایان در حین عبور از منظره آب نهراسند ."

دو سال پیش از ساختن پل طرحی ابتکاری و استادانه آغاز شده بود . خشایارشا برای نشان دادن دوراندیشی خود دستور داد کانالی از شبه جزیره " آتوس " واقع در شمال دریای اژه حفر شود تا امکان دیگری برای عبور سریع تر ناوگانی از جنوب کوه آتوس باشد . افزون بر این ، قصد شاه از این کار این بود که این راه آبی راه تجارت در ساتراپی یونان خویش را تسهیل کند . هردوت می نویسد : " به این نتیجه می رسم که خشایارشاه از پرداختن به ان اقدام هدف خودنمایی داشته و می خواسته است حدود قدرت خویش را نشان دهد ... زیرا هیچ مانعی وجود نداشت که کشتی ها را از طریق خشکی به طرف دیگر حمل کنند ولی با وجود این دستور کندن و پرداختن کانال را داد ، چرا که در این جا عرض دریا برای عبور دو کشتی کافی نبود . "  

 ... ادامه دارد ( قسمت اول ) 

 

Write By : Meraj Marjani
"The Persian Empire
Author : Nardo , Dan"
ترجمه مرتضی ثاقب پور

 

 

برداشت مطالب تنها با ذکر منبع مجاز می باشد. 

لطفا مطالب را بدون ذکر منبع کپی نکنید



"لینک‌های مرتبط با این موضوع را ملاحظه کنید "



خشایارشا -۲



اسراری از سرزمین ایران

با سلام خدمت همراهان، دوستان اگر مایل هستند میتوانند مطلب خود را به آدرس ایمیل من ارسال کرده تا با اسم خودشان در وب قرار دهم در ضمن تمام نظرات شما در خود وب پاسخ داده میشود.  

marjani.meraj@gmail.com 

   امروز درباره تمدن ایران صحبت  می کنیم در مورد اسراری از سرزمین ایران .


 

 

اسراری از سرزمین ایران


" اهورا مزدا " خدای بزرگ است ، او است برتر و بالاتر از تمام خدایان ، او است که اب ها و زمین را آفریده و آدمیان را و آدمیان را از نیکویی لبریز کرده و در کنار آنان است . "

اهورا مزدا تنها خدای ایرانیان نیست ، داریوش همواره این را تکرار می کند . از نوشته های هردوت چنین بر می آید که ایرانیان خورشید ( میترا ) ، زمین ( زام ) ، آتش ( آتار ) ، آب ( آپام ) و باد ( واهیو ) را پرستش می کردند . در کتیبه های داریوش و دو جانشینش جزء اهورا مزدا به نام هیچ خدای دیگری اشاره نشده است . شاید در عهد هخامنشیان پرستش اهورامزدا ، مذهب رسمی کشور و ممتاز از دیگر ادیان بوده است . از از آغاز سلطنت اردشیر دوم ، اقرار به تعدد خدایان معمول می شود و اسامی انان در کنار اهورامزدا می آید : میترا خدای خورشید ( برابر با آمون خدای خورشید مصریان ) خدای عهد و پیمان و روز رستاخیز که یکی از قدیمی ترین خدایان ایرانیان باستان است ، آناهیتا ، الهه آب ها ، باروری و آفرینش .

این مذهب بدوی تعدد خدایان آریایی که در آن ، تمامی نیروهای طبیعت مورد پرستش قرار می گیرند ، نباید مصون از تاثیر خدایان ساکن فلات باشد . همانگونه که یونانیان نفوذ بومیان اولیه یونان را تحمل می کردند ، ایرانیان نیز تحت تاثیر فرهنگ عقاید ساکنان بومی محل قرار گرفتند . در ادغام و امیختگی نژادی که در حال انجام بود ، مذهب و تمدن به سرنوشتی مشابه دچار شدند .

ایرانیان ، با ریختن خون و قربانی کردن حیوانات ، به ستایش از خدای خویش می پرداختند . هرودوت شرحی مفصل از این مراسم می دهد که ریشه در گذشته های دور اقوام ایرانی دارد . هیچ گاه مراسم قربانی ، بدون حضور و دعای " مُغ ها " ( برابر با راهبان ) انجام نمی شد . مغان به احتمال فراوان " ماد " که جامعه آنان دارای پاره ای امتیازات سیاسی و به ویژه مذهبی بود . در عهد هخامنشیان مقام و منزلت آنان اهمیت زیادی داشت و به احتمال زیاد ، این طبقه را هخامنشیان از مادها به ارث برده بودند . مغ ها به منظور برگزاری مراسم قربانی ، سپاه را همراهی می کردند ، به تعبیر خواب می پرداختند و در مراسم تاجگذاری پادشاهان سهم داشتند ، مراسم در معبد پاسارگاد برگزار می شد ، وظیفه تعلیم و تربیت جوانان با انان بود و نگهبانی مقابر ( مقبره ها ) پادشاهان ، مثل مقبره داریوش را عهده دار بودند . در مورد آغاز پیدایش و مذهب آنان ، اطلاع چندانی در دست نیست ، . به این ترتیب مغ ها گروه و طبقه بندی خاص را تشکیل می دادند و در این محدوده ، مراسم ازدواج های همخون را را بر گزار می کردند . در جهانبینی انان دو اصل وجود داشت : نیک و بد مغ ها مردگانشان را در فضای باز قرار می دادند تا طعمه درندگان و پرندگان شکاری شوند ، در حالی که پارسیان مرگان خود را دفن می کردند .

مردم دارای گورستانی نزدیک تخت جمشید بودند و گروه باستانشناسی فرانسوی ، گور یکی از پادشاهان را در شوش کشف کرده بود . جسد ظاهرا متعلق به یک زن ، در تابوتی برنزی ، غرق در زیور آلات طلا و محصور در انواع و اقسام وسایل رفاه خاص مردگان ، شامل سینی های نقره ای و ظروف سنگی .

مغان وظیفه دار تهیه " هوما " نیز بودند ( برابر با مّر در مصر باستان ) مایعی سکر آور که از نوعی گیاه گرفته می شد و از ضروریات مراسم مذهبی بود . متون مکشوفه در پارسه ، درباره جزئیات و خواص این مایع توضیح داده شد ه .

ایرانیان فاقد معابد پر ازدحام و محراب های پر از مجسمه های خدایان بودند . آنان بر روی ایوان های مقدس ، سکوهایی  می ساختند و مراسم در فضای باز انجام می گردید و به دلیل آتشی که روی سکو هاروشن می کردند ، آن را اتشکده می نامیدند ، آتشی که در جایگاه های خاصی در ایوان حفظ می شد و همیشه روشن بود .   

 

 

کوروش در پاسارگاد و داریوش در نقش رستم ، اتشکده هایی به شکل برجهای بلند می ساختند . شکی نیست که مراسم مذهبی در فضای باز برگزار می شد ه ، چون تمام عبادتگاههای شناخته شده در میان دشت و به صورت مضاعف ، در فاصله کمی از معابد ساخته شده اند . گزنفون در شرح یکی از مراسم مذهبی سلطنتی به حیوانات قربانی و ارابه های خاص خدای خورشید اشاره دارد که عازم محل اجرای مراسم بودند ، مراسمی که طی ان گوشت قربانی ، باید در حضور شاه صرف می شد .

ایرانیان خدایان خویش را به تصویر نمی کشیدند ، ولی بر بالای تمام نقوش برجسته های سر در  مقابر سلطنتی هخامنشیان که شاه را در حال قربانی کردن مقابل محراب آتش مقدس نشان می دهند ، تصویر نیمتنه و نیمرخ " فره وَ هَر " بر روی دایره ای بالدار نقش شده است .دنیا به دو قسمت تقسیم شده است : اهورامزدا " ارباب دانش و خِرد " در آسمان سلطنت می کند و با " بالهایش زمین و پادشاه را در برگرفته و نگاهبان است " در عصر هخامنشیان ، دیانت تغییر شکل یافته ، مزدائیسم توسط زرتشت در سراسر امپراطوری گسترش خود را آغاز کرد . ظاهرا زرتشت ( پیامبر ایرانیان ) متولد مدی ( آذربایجان ) و زادگاه وی شهر ارومیه بوده است . وی زادگاه خویش را برای تبلیغ به سمت نواحی ایران ترک کرد و در ان جا پیروانی یافت .

به اعتقاد زرتشت دنیا بر دو اصل استوار بود : نیک و بد ، اولی از ذات ملکوتی اهورامزدا و دومی بر آمده از طینت خبیث اهریمن .

انسان باید از بی ایمانی بپرهیزد ، حتی در راه ایمان بجنگد ، باید نسبت به حیوانات مهربان باشد و از آنان مراقبت کند . یک فرمانروای خوب در اره دیانتش می جنگد ، از ملت خویش دفاع می کند بیچارگان را تغذیه و از ضعیفان حمایت می کند .

اخلاقیات دیانت زرتشت بر سه اصل استوار است " پندار نیک ، گفتار نیک ، و کردار نیک " .

 

 

 

قربانی و هرگونه نذری که با ریختن خون همراه باشد ممنوع است و چهارپایی که برای انسان کار می کند نباید قربانی شود ، مصرف هوما ، نوشیدنی سکر آور حرام و مردگان را نه می توان دفن کرد ، نه سوزاند و نه غرق کرد ، چون سه عنصر مقدس ، اتش و اب و خاک نباید آلوده شود . اجساد را باید در بالای کوه ها ، یا برج های بلند ساخته شده بدین منظور قرار داد و بعد استخوانها را در محقظه ای گذاشت و در مقابری حفر شده در صخره ها ، یا قبور ساخته شده دفن نمود . این است دیانت زرتشت .

دیانت زرتشتی امروزه محدود به اقلیت کوچکی است که به زحمت قادر به دفاع از ان است . 

 

 write by:meraj marjaniبر گرفته از کتاب تاریخ ایران نوشته دکتر رومن گیرشمن (عکس ها از علی مجد پور)  

 

*لطفا مطالب را بدون ذکر منبع کپی نکنید*

سرزمین جاوید _ ۲

با سلام خدمت دوستان امروز قسمت دوم ( پایانی ) سرزمین جاوید را به پایان می برم امیدوارم که استفاده کرده باشید در قسمت اول گفته شد که داریوش سیاه پوستان و ارتش خود را بسیج کرد که به جنگ کارتاژها برود و حالا قسمت دوم ... 

 

 

 

 

نقش رستم

سرزمین جاوید _ ۲ 

  آریاندس در مصر قشون فراهم می کرد و داریوش در سوریه ولیدی و بعد از دو ماه داریوش وارد مصر شد.

داریوش از مشاهده سربازان سیاه پوست که آریاندس اجیر کرده بود ابراز رضایت کرد و چون همه سیاه پوستان عریان بودند دستور داد که به سرعت برای انها لباس ضخیم و گرم فراهم نمایند و انگاه در اولین روز طغیان رودخانه نیل در شمال مصر که اولین روز امدن چلچله ها نیز می باشد و آغاز پائیز است با قشون خود براه افتاد و راهی را پیش گرفت که کمبوجیه برای جنگ با فرعون " پز آمون " پیش گرفته بود .

خانتوس مورخ لیدی می گوید که شمار سربازان داریوش در ان سفر یکصدو پنجاه هزار نفر بود و این رقم کمی اغراق امیز است . گزنفون سربازان داریوش را هنگامی که می خواستند به کارتاژ بروند یکصد هزار نوشته و تصور می شود که این رقم هم کمی اغراق آمیز باشد .

 

 

 

در هر حال یک طلایه پیشاپیش ارتش داریوش حرکت می کرد و وظیفه اش این بود که علاوه بر اکتشاف در مواضعی که برای اتراق قشون تعیین گردیده کنار دریا چاه های متعدد حفر کنند تا این که سربازان داریوش از حیث آب مرفه باشند و می دانیم که کنار دریا بعد از اینکه قدری زمین را حفر کنند به آب شیرین می رسند .

یک طلایه دیگر در جنوب ارتش داریوش حرکت می کرد تا اینکه ان قشون غافلگیر نشود و دریا سالار هیست بین  ارتش مصرو ارتش داریوش از راه دریا یک خط زنجیر دریایی به وجود آورده بود و هر قدر ارتش داریوش جلو می رفت ، ان خط زنجیر طولانی تر می شد و خط زنجیر مزبور یک شاهراه امن برای کشتی های حمل و نقل که آذوقه به ارتش داریوش می رسانیدند محبوس می گردید و کارتاژیها نمی توانستند که در ان شاهراه ، کشتی های حمل و نقل ایران را حمل کنند یا به غنیمت ببرند . روزی که ارتش داریوش از مصر حرکت کرد ، سربازان سیاه پوست ان قشون عریان بودند و نخواستند لباس بپوشند . داریوش امر کرد لباسهایی که برای سیاه پوستان فراهم شده آورده شود و بعد از پانزده روز راهپیمایی شب هوا خیلی سرد شد و سیاه پوستان عریان از سرما به لرزه در امده بودند و ان وقت به ارزش البسه جدید که داریوش برای انها فراهم کرده بود پی بردند و با رضایت خاطر لباسهای ضخیم را پوشیدند . از ان پس تا وقتی که قشون داریوش به مرز کارتاژ رسید سیاه پوستان هر روز بعد از اینکه آفتاب بالا می امد عریان می شدند و بعد از اینکه شب فرا می رسید لباس های ضخیم داریوش را می پوشیدند .

وقتی ارتش داریوش به مرز کارتاژ رسید به حساب تقویم امروزی سی و پنج روز از پائیز سال 514 قبل از میلاد گذشته بود .   

 

 

 

 

کارتاژیها در آغاز مطلع نشدند که یک ارتش به فرماندهی داریوش پادشاه ایران از مصر به راه افتاده تا این که کارتاژ را اشغال کند ، اما بعد از اینکه دریا سالار ایرانی در دریای مدیترانه یک خط زنجیر دریایی به وجود آورد که در طول آن به وسیله کشتی های حمل و نقل آذوقه به قشون ایران برساند ، کشتی های کارتاژی که در دریا حرکت می کردند فهمیدند که یک قشون در طول ساحل به سوی مغرب روان است و به زودی کشف کردند که ان ارتش برای اشغال کارتاژ راه پیمایی می کند .

کارتاژ تا ان تاریخ ارتش نداشت و فقط دارای نیروی دریایی بود و انچه سبب گردید که کارتاژ دارای ارتش شود و در اعصار بعد ، با ارتش خود به اروپا تهاجم نماید همان حمله داریوش بود که کارتاژیها را از خواب غفلت بیدار کرد .

در ان موقع کارتاژ نه ارتشی داشت نه فرصتی موجود بود که بتواند یک ارتش بسیج کند . این بود که شورای شیوخ کارتاژ تصمیم گرفت که با داریوش صلح نماید و سه نفر از شیوخ انتخاب شدند که نزد داریوش بروند و به او بگویند که کارتاژ خواهان صلح است و ان سه مرد در مرز کارتاژ به او رسیدند و درخواست صلح کردند .داریوش گفت : درخواست صلح شما به سه شرط پذیرفته می شود : اول اینکه کارتاژ خساراتی را که به اتباع ایران وارد کرده و خون بهای مقتولین و هزینه قشون کشی مرا بپردازد .

دوم اینکه نیروی دریایی کارتاژ از بین برود . و سوم اینکه فرمانفرمای ایرانی حکومت کارتاژ را در دست داشته باشد .

در عوض من به شما قول می دهم که جان و مال مردم کارتاژ در امان است و شما ازاد هستید که دین خود را بپرستید و جزء مالیات که هر سال باید بپردازید به هیچ عنوان چیزی از شما گرفته نخواهد شد .

سه نماینده مجلس شیوخ خواستند درخواست مهلت کنند تا اینکه بروند و شرایط داریوش را در مجلس شیوخ مطرح کنند ، ولی داریوش گفت من نمی توانم صبر کنم ! و عقیده دارم که درخواست مهلت شما فقط برای از بین بردن وقت به قصد فراهم کردن سرباز است و اگر شرایط مرا در همین جا نپذیرید کارتاژ را مورد تهاجم قرار خواهم داد و با شما طبق ائین جنگ رفتار خواهم کرد . ان سه نفر ناگزیر شدند که شرایط داریوش را بپذیرند و پادشاه " دو کرور" داریک " (واحد پول ) غرامت خون ایرانیان و خسارات وارده بر انان و هزینه قشون کشی را گرفت و بدین کارتاژ بدون جنگ و خونریزی جزء امپراطوری وسیع ایران شد و نیروی دریایی ان از بین رفت ولی کشتی های بازرگانی آن کماکان مشغول کار بود.

هنگامی که ارتش ایران از کارتاژ مراجعت می کرد یک کاروان مصری مورد حمله راهزنان قرار گرفت و داریوش ، راهزنان را از آریاندس فرمانفرمای مصر خواست و بعد از اینکه دستگیر شدند امر کرد که انها را شقه شقه کنند و از ان پس مجازات راهزنی در امپراطوری ایران شقه کردن بود /. (پایان ) 

Write by : meraj marjani "بر گرفته از کتاب زیبای " سرزمین جاوید " نویسندگان : دکتر رومن گیرشمن ، ماریژان موله و هرتز فلد" 

 

 

  

 

درباره نویسنده : دکتر رومن گیرشمن ، باستانشناس ، کاوشگر و تاریخنگار  فرانسوی ، در سال 1895 به دنیا آمد . تحصیلاتش را در دانشگاه سوربن ، مدرسه تحصیلات عالیه و مدرسه عالیه لووربه پایان رسانید . اولین کار تجربی او زمانی بود که همراه با یک هیئت باستانشناسی فرانسوی به " تلو " واقع در کشور عراق رفت (1930) . در سالهای بعد ، در راس هیئتی به ایران امد و به حفاریهایی در گیان ، لرستان ، اسد اباد و سیلک پرداخت . در 1935 به منظور کشفیات باستانی عازم شهر شاپور شد ، شهری که ساسانیان در قرن سوم میلادی بنیانگزاری کرده بودند . در سال 1936 به عنوان یکی از اعضای هیئت باستانشناسی فرانسوی به افغانستان رفت و در 1941 به ریاست این هیئت منسوب شد . پس از پایان جنگ جهانی دوم یک بار دیگر از سوی دولت فرانسه ماموریت یافت تا به اکتشافاتی در ایران بپردازد . وی در 1949 سفری به کوههای صعب العبور بختیاری کرد و برای اولین بار در ایران موفق به کشف غاری که مسکن انسانهای عصر نو سنگی بود گردید . گیرشمن اثار زیادی در زمینه باستانشناسی ، تاریخ ، کتیبه ها و سکه های ایرانی و افغانستان از خود به یادگار گذاشت و بارها از طرف انجمن های مختلف از او به خاطر خدمت به فرهنگها تجلیل به عمل امد .

نشسته از راست به چپ دکتر رومن گیریشمن ، تانیا گیریشمن و دکتر کانتنو 


"لینک‌های مرتبط با این موضوع را ملاحظه کنید " 


 سرزمین جاوید_۱