عجایب باستانشناسی

عجایب باستانشناسی

مدجای کلمه ایست عبری که به سربازان ومحافظان فرعون اطلاق می شده .این وبلاگ برای کمک به ارتقای فرهنگ و تاریخ جهان نگاشته شده است
عجایب باستانشناسی

عجایب باستانشناسی

مدجای کلمه ایست عبری که به سربازان ومحافظان فرعون اطلاق می شده .این وبلاگ برای کمک به ارتقای فرهنگ و تاریخ جهان نگاشته شده است

سرزمین جاوید_۱

با سلام خدمت دوستان عزیز طبق نظر سنجی که به عمل آمد تمدن ایران بیشترین امار را بدست اورد به همین مناسبت مطلب اول را از ایران برای شما در نظر گرفته ام و در نوبت بعد به ترتیب اراء مطالب ارسال می شود ... 

در ضمن نظر فراموش نشود... 

 

 

 

By:  oshin D Zakarian


سرزمین جاوید_۱ 

 از سه سال اول سلطنت داریوش علاوه بر نوشته های مورخین قدیم ، اطلاعاتی موجود است که متکی به اسناد غیر قابل تردید است و ان اسناد را خود داریوش به شکل کتیبه ، برای ما به یادگار گذارده است و بعضی از ان کتیبه ها در ایران بدست امده یا موجود است و بعضی دیگر در خارج از ایران و به خصوص در بابل کشف شده است .

کشور ایران وسیع بود ، یک قسمت کشور کنار دریای مدیترانه قرار داشت و طرف دیگرش در مرز هند  و در ان کشور پهناور تغییر دادن الفبا یک کار آسان محسوب نمی شد و داریوش هم پیوسته در مرکز کشور نبود که بتواند خود بر همه جا نظارت کند .

 

 

 

 

مثلا در همان سال 514 قبل از میلاد که داریوش تعلیمات اجباری را اعلام کرد ، مجبور شد که به سوریه برود زیرا حملات پی در پی نیروی دریایی " کارتاژ" بازرگانی ایران را در دریای مدیترانه فلج کرده بود .

کوروش و بعد از او کمبوجیه کوشیدند که ایران را در دریای مدیترانه قدرتمند کنند ، ولی " کارتاژ " نمی گذاشت که کشتی های ایرانی به آزادی در ان دریا از یک بندر به بندر دیگر بروند و داریوش در بحبوحه ساختمان ایران در فارس و تعلیمات عمومی ،  "اتوسه" را جانشین خود کرد و به سوی سوریه به راه افتاد تا این که اگر نتواند به وسیله نیروی دریایی " کارتاژ " را بر سر جای خود بنشاند ، به وسیله نیروی زمینی ان حکومت را از پای در آورد .

داریوش در جنگهای افریقایی تجربه داشت و از وضع کشورهای انجا مستحضر بود و می دانست که " کارتاژ " در مغرب لیبی قرار گرفته است . یک ارتش ایران در دوره کمبوجیه توانسته بود ارتش فرعون را در لیبی شکست دهد و فرعون را از پای در آورد و داریوش می اندیشید که اگر قشون او از همان راه برود و خود را به مغرب لیبی برساند ، خواهد توانست " کارتاژ " را ویران کند .

هنگامی که بین روم و کارتاژ خصومت و جود داشت و کارتاژیها تجارت روم را در دریای مدیترانه فلج کردند ، یک نماینده مجلس سنای روم هر روز که نطقی ایراد می کرد در پایان نطق می گفت " دیگر این که  کارتاژ باید ویران شود " دویست سال قبل از دوره زندگی ان سناتور رومی داریوش به فکر افتاده بود که کارتاژ را ویران کند .

 

  

داریوش بزرگ

 

در شهر " صور " داریوش از گزارش دریا سالار هیست راجع به ساختن کشتی ها مستحضر شد و از ساز و برگ انها اطلاع حاصل کرد و دریا سالار ایرانی گفت که وی خواهد توانست تا شش ماه دیگر با یک نیروی دریایی قوی کارتاژ را مورد تهاجم قرار دهد .

داریوش گفت شش ماه مدت طولانی است و باید زودتر کارتاژ را سرکوب کرد .

قبل از اینکه داریوش عزم کند که از راه خشکی به کارتاژ قشون بکشد یکی از سرداران ششگانه را که با او هفت نفر شدند و گوماته بت پرست را از پای در اوردند ، به اسم " آریاندس " فرمانفرمای مصر و به قول یونانیها  " ساتراب " مصر کرد و بعد از اینکه دانست نمی تواند به زودی از راه دریا به کارتاژ حمله کند به آریاندس اطلاع داد که قشون بسیج نماید و به او گفت که یک سپاه از مردان  " کوش " بسیج نماید .

داریوش در زمان کمبوجیه در مصر بسر برده بود و می دانست که سیاه پوستان سرزمین کوش واقع در جنوب مصر ، دلیر هستند و قبل از ورود کمبوجیه به مصر ، سیاه پوستان مزبور چند بار برای فرعون های مصر تولید زحمت کردند ، زیرا از جنوب به راه افتادند و شهرهای مصر وسطی و مصر شمالی را مورد حمله قرار دادند و هر کس را دیدند کشتند و هر چه توانستند بردند .

بعد از اینکه خط تصویری مصر باستان ، خوانده شد و راه استفاده از اسناد تاریخی مصر بازگردید ، دانشمندان مصر شناس در اسناد تاریخی مصری ها بارها به نام " طاعون سیاه " برخورد کردند و تصور نمودند که منظور از نویسندگان مصری از طاعون سیاه همان مرض معروف طاعون است ، تا اینکه دریافتند طاعون سیاه اصطلاعی است برای نمایاندن تهاجم سیاه پوستان جنوب مصر .

هردوت می گوید که آریاندس فرمانده مصر ، برای اطاعت از دستور داریوش سیصد کشتی به جنوب مصر فرستاد تا اینکه سیاه پوستان را اجیر کنند و انها را به شمال مصر بیاورند .

آریاندس به افسران مصری که زبان مردم کوش را می دانستند و باید با کشتی به جنوب مصر بروند گفت همین که یک عده سرباز اجیر گردید انها را با کشتی به شمال بفرستید و معطل نشوید که تمام سربازان مورد لزوم را اجیر کنید و بعد انها را به راه بیاندازید .

در حالی که افسران مصری در جنوب ان کشور سیاه پوستان را برای سربازی اجیر می کردند ، آریاندس در شمال مصر برای انها سلاح فراهم می کرد و سلاحی را که وی برای سیاه پوستان فراهم می کرد عبارت بود از تیر و کمان و نیزه و زوبین . ان می دانست که سیاه پوستان در به کار بردن ان سه نوع سلاح مهارت دارند و تیری که از کمان انها رها شود کشنده است و می توانند زوبین را طوری پرتاب نمایند که به هدف اصابت کند . به هر نسبت که سیاه پوستان از جنوب مصر به شمال می رسیدند آریاندس به وسیله افسران مصری که زبان سیاه پوستان را می دانستند انها را تحت تعلیم قرار داده و تعلیم سیاه پوستان فقط این بود که عادت کنند در واحدهای نظامی جای بگیرند وگرنه انها احتیاج به تعلیم جنگی نداشتند .

در تمام اعصار به دو منظور سرباز تعلیم جنگی داده می شد و می شود : اول اینکه بتواند به خوبی از سلاح خود استفاده نماید و دوم اینکه بتواند خستگی میدان جنگ را تحمل کند .

سربازان سیاه پوست که از طرف آریاندس اجیر می شدند ، به کار بردن تیر وکمان و زوبین را از طفولیت فرا می گرفتند و بعد از بزرگ شدن با نیزه می جنگیدند و طوری در بکار بردن ان اسلحه مهارت داشتند که سربازان عادی نمی توانستند آن سلاح ها را به کار ببرند مگر بعد از سالها تمرین کردن .

قوه تحمل خستگی انها به حدی زیاد بود که خستگی میدان جنگ در نظرشان بی اهمیت جلوه می کرد ، چون از طفولیت ، در جنگل ها برای شکار تلاش می نمودند و کف پاهای انها چون سم اسب سخت شده بود و نمی توانستند کفش بپوشند و در میدان جنگ هم با پای برهنه می جنگیدند .  

( قسمت اول) ادامه دارد ...


Write by : meraj marjani  "برگرفته از کتاب سرزمین جاوید جلد دوم نوشته گیرشمن" 

 

لطفا مطالب را بدون ذکر منبع کپی نکنید

قلمرو سلطنت داریوش 


"لینک‌های مرتبط با این موضوع را ملاحظه کنید "


سرزمین جاوید_۲

تخت جمشید

با سلام امروز درباره تمدن گمشده دیگری در قلب خاورمیانه صحبت میکنیم ، تمدن باشکوه " پارسه " تمدن ایرانیان باستان . 

 

 

تخت جمشید  

تخت جمشید در نزدیکی شهر مرودشت و در فاصله حدود 65 کیلو متری شمال شرق شیراز واقع است . یونانیان به ان" پرس پولیس " می گفتند و در ایران قدیم از ان به نامهای " چهل منار " نام برده شده است .

تخت جمشید از جمله اثار باستانی مهم ایران بوده که توجه جهانگردان را به خود جلب کرده است . " اودریش فون پوردئن " کشیش المانی و جهانگردی که در سال 1318 م / 717 هجری قمری به ایران امد و در مسیر خود از تخت جمشید بازدید نمود ، درباره ان نوشته است : " به شهری رسیدیم که " کنام " نام داشت و سابقا شهر بزرگی بود ودر سابق به رومیها خسارت بسیار وارد کرد . در این شهر هنوز چندین قصر پابرجاست ولی احدی در ان منزل ندارد "

در سال 1474 میلادی / 878 هجری قمری نیز جهانگرد دیگری به نام " جوزف باربارو " از تخت جمشید دیدن کرد و نوشته است ان محل به " چهل منار " شهرت داشته . بار بارو بعضی از نقشهای تخت جمشید را شبیه نقشهایی توصیف کرده که اروپا ئیان از " پدر اسمانی خود " می ساخته اند . او درباره نقش" فروهر " نوشته است : " میگویند ان نقش سلیمان است " . در زمان صفویه جهانگردان زیادی در هیئتهای سیاسی و بازرگانی به ایران امدند و بیشتر انها از تخت جمشید بازدید کردند .

برخی از این جهانگردان ، یک نفر نقاش را هم با خود همراه داشتند تا جاهای جالب و مهم را نقاشی کنند .

این نقاشیها به منزله دوربینهای عکاسی امروز بودند . نقاشیهای این نقاشان از تخت جمشید ، جالب و دیدنی و در بردارنده اطلاعات ارزشمند است .

از اقدامات مهم جهانگردان و بازدید کنند گان تخت جمشید ، کشف راز " خط میخی " بود . در سال 1765 م / 1144 ش ، جهانگرد محققی به نام " کارستن نیبور " در مدت اقامت سه هفته ای خود در تخت جمشید ، نقشه کامل ان را ترسیم و کتیبه های میخی را به دقت رونویس کرد ودر سال 1802 م/ 1181 ش " گئورک فریدریش گروتفند " با استفاده از ان رونویسها توانست کلید خواندن خط میخی فارسی باستان را به دست اورد و گامی مهم در جهت شناخت تاریخ ایران کهن بردارد .درباره ماهیت تخت جمشید اظهار نظر های جالب و متفاوتی ابراز شده است . بعضی ان را " مقبره نوح" دانسته اند ، برخی" تالار دادگاه" ، برخی "کاخ کورش" ،برخی معبد وبرخی " پرستشگاه بت پرستان" . هنوز هم چنانکه باید ماهیت اصلی تخت جمشید روشن واشکار نشده است . شادروان " حسن پیر نیا " ان را بقایای یک ارگ یا قلعه دانسته است که داریوش در هنگام توقفهای طولانی ، اقامت در ان را بر بابل و شوش و همدان ترجیح می داد .

" جرج .ن. کرزن" نیز اعتقاد دارد که تخت جمشید اقامتگاه اختصاصی پادشاهان هخامنشی بوده است .

" اندره گدار" ابنیه روی صفحه تخت جمشید را به سه بخش مشتمل بر اقامتگاه سپاهیان ، خزاین و تالارهای پذیرایی پادشاهان هخامنشی تقسیم کرده و احتمال داده است که تنها یک کاخ برای سکونت در تخت جمشید بوده است و ان "تچرای" " بهشت" داریوش بوده است .

برخی هم تخت جمشید را یک رصد خانه پنداشته اند و دلیل خود را نشانه ای ذکر می کنند که در میان تالار سه دروازه کشف شده است . این نشانه سنگ مکعب شکلی است که روی ان یک دایره و سه خط کشیده شده و جز برای مقاصد نجومی و رصدی کاربرد دیگر نداشته و برای یافتن " نقطه اعتدالین " به کار می رفته است.این فرضیه را "دکتر پرویز ورجاوند"  به گونه دیگری بیان کرده است  . بر اساس نظریه ایشان ، " بنابر بر دلایلی میان جنبه های نجومی و بنای این مجموعه و مراسمی که در هنگام نوروز و سال نو صورت می گرفته است ارتباطی وجود دارد و برخی نگاره ها مانند" حمله شیر به گاو " دلیل ان ارتباط می باشد ."

 

 

 

"م.موله" نیز معتقد است که شاهان هخامنشی نوروز را در تخت جمشید برپا می داشتند . "رمن گیرشمن" با اطمینان رابطه تخت جمشید را با نوروز این گونه بیان کرده است : " پیش از انجام تشریفات نوروز ، بزرگان ونمایندگان کشورها به تخت جمشید می امدند و در دشت وسیع مرودشت و مغرب تخت جمشید قرار گرفته خیمه میزدند ، روز نوروز ، بزرگان و نجبای پارسی و مادی از پله وسیعی که مقابل تخت جمشید قرار گرفته بالا می رفتند و از دروازه بزرگ خشایارشاه از میان مجسمه هایی که نیمه پیکرشان انسان و نیمه دیگر حیوان است و به عنوان نگهبان در مدخل کاخ قرار داده شده عبور میکردند و پس از ان وارد حیاط مقابل در " آ پادانا " می شدند . پذیرایی اشخاص در کاخ داریوش انجام می گرفت و در پایان پذیرایی ، شاه و میهمانان از همان راهی که وارد تالار شده بودند به سوی " سه دروازه " مراجعت می کردند و از در شرقی خارج می شدند ، سپس شاه و همراهانش از طرف جنوب وارد تالار "صد ستون " می شدند . پیش از ورود شاه به تالار صد ستون روسای نمایندگان ملتها و همراهانشان که هدایای قیمتی در دست داشتند به طرف " تالار تخت " ( صد ستون ) روان می شدند . در اطراف ان سربازان جاویدان حرکت می کردند ، روسای نمایندگان از پله های بزرگ تخت جمشید بالا می رفتند و از دروازه بزرگ خشایار شاه  عبور می کردند . سپس از درشرقی  تالار مجاور درواز گذشته وارد گذرگاه طویلی می شدند . در انتهای گذرگاه دروازه دیگری بود که نا تمام مانده بود ، دعوت شدگان از مقابل ان دروازه نیز عبور کرده داخل حیاط بزرگی می شدند . در انجا سران بزرگ لشکر در تالار ستون داری گرد می امدند . ان گاه دعوت شدگان را به دربار راهنمایی می کردند ، روسا یکی پس از دیگری وارد تالار می شدند و در پیشگاه شاه هدایای خود را تقدیم می کردند . در این تالار میهمانان از طریق دیدن نقش برجسته ها و علایم و نشانه ها و توضیحاتی که به انها داده میشد با دید گاههای سیاسی و اعتقادی شاه اشنا می شدند .

نمایندگان ملتها پس از تحویل هدایا از همان راهی که امده بودند مراجعت می کردند و از درواز بزرگ خشایار شاه خارج می شدند " .

 

  

 عکس : نشنال جئوگرافی   

با وجودی که ماهیت تخت جمشید هنوز کاملا مشخص نشده ، تمامی ایران شناسان  وباستانشناسان جایگاه با اهمیت ان را در دنیای قدیم یاداوری کرده اند .

" ریچارد فرای " تخت جمشید را نشانه ای از هنر شگفت جهان باستان شمرده و از ان به عنوان مکان مقدسی یاد کرده و احتمال داده است که در زمان داریوش واقعه ای به ان اهمیت خاص بخشیده است . به اعتقاد او ، این مکان ا ز دید پادشاهان ساسانی نیز اهمیت و قداست داشته ، تا جایکه نقشهای برجسته نقش رستم به میمنت تخت جمشید در نزدیکی ان بر کوه نقش بسته است . اهمیت معنوی وقداست تخت جمشید موجب شده که مراسم تاج گذاری در ان برگزار شود و ارامگاه پادشاهان و کعبه زرتشت در نزدیکی ان ایجاد گردد . (پایان) 

Write by : meraj marjani "برگرفته از کتاب تخت جمشید " 

 

لطفا مطالب را بدون ذکر منبع کپی نکنید